آژنگ نیوز”:ساتراپ های ایران باستان محصول یک دوره تاریخی از ایران هستند که در این دوران کشورهای متعددی به قلمرو حکومتی کشور افزوده شد.

وقتی به تمدن ایران باستان فکر می کنیم، اولین چیزی که به ذهن متبادر می شود، داستان های حماسی حاکمان باستانی در طول تاریخ است. پادشاهان ایران سرزمین های زیادی را فتح کردند تا امپراتوری بزرگ خود را ایجاد کنند. آنها توانستند با کمک ساتراپ ها بر چنین امپراتوری وسیعی حکومت کنند. امپراتوری ایران در اوج خود از منطقه اروپای بالکان تا پاکستان امتداد داشت. ساتراپ ها قرن ها بر قلمرو پادشاهان خود حکومت می کردند. یک ساتراپ یک فرمانروای تابع بود. آنها نظم را در سرزمین های دور افتاده ایران باستان حفظ کردند، قیام ها را سرکوب کردند، و هنگامی که از پادشاهشان خواسته شد به این کار کمک کردند. ساتراپ که از کلمه پارسی قدیم خشاتراپاوان گرفته شده است، در لغت به معنای نگهبان قلمرو است.

ساتراپ های امپراتوری ایران فرماندارانی بودند که مناطق زیادی را که به عنوان ساتراپی شناخته می شدند، کنترل می کردند که پادشاهی وسیع را تشکیل می دادند. یک ساتراپ فرماندار استانی در داخل امپراتوری بود. ساتراپ ها نه تنها برای پادشاهان ایرانی، بلکه برای کسانی که قبل از آنها، یعنی مادها، بودند، فرمانداران منطقه ای خودمختار بودند. فرمانروایان مادها در حدود قرن ششم قبل از میلاد از ساتراپ‌ها استفاده می‌کردند. این شکل از حکومت تا امپراتوری اشکانی و ساسانی ادامه یافت، دو سلسله قدرتمندی که به زنده ماندن امپراتوری ایران پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی کمک کردند.

ایران باستان - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

اولین ساتراپ های امپراتوری ایران نه هخامنشیان بلکه مادها بودند که اولین بار پادشاهی خود را به مناطقی تقسیم کردند که هر یک توسط یک ساتراپ اداره می شد. در زمان پادشاهان ماد، ساتراپ ها به عنوان پادشاهان دست نشانده بر قسمت خود از قلمرو حکومت می کردند. نقش ساتراپ زمانی تغییر کرد که کوروش کبیر، اولین امپراتور هخامنشی، امپراتوری ماد را در سال ۵۵۰ قبل از میلاد فتح کرد. این تغییر فرهنگی بود، زیرا هخامنشیان معتقد بودند که پادشاه بر اساس حق الهی حکومت می‌کند، این مفهوم که به فرمانروایان از خدایان اجازه داده می‌شود تا بر مردم خود حکومت کنند. نقش ساتراپ در جامعه تغییر کرد. با وجود اینکه والی استان باقی ماند، به پادشاه پاسخ داد. ساتراپ ها امپراتوری هخامنشی را به وجود آوردند سلسله هخامنشی آغاز امپراتوری ایران است. هخامنشیان به عنوان یک ساتراپی در داخل امپراتوری مادها به وجود آمدند. کوروش شورش را آغاز کرد و امپراتور مادها را در سال ۵۵۰قبل از میلاد سرنگون کرد که اتفاقاً پدربزرگ او بود. کوروش اولین پادشاه شاهان یا شاهنشاه در پارسی باستان شد که به امپراتور ترجمه می‌شود و عصر جدیدی را آغاز کرد، یعنی عصر هخامنشی. کوروش پادشاهی تازه به دست آمده خود را به ۲۶ استان یا ساتراپی تقسیم کرد. هر ساتراپی توسط یک ساتراپ یا فرمانروای تابع به نام پادشاه اداره می شد.بدین ترتیب ساتراپ بر مردمی که در سرزمین آنها ساکن بودند و دارای مسئولیت و قدرت قابل توجهی بودند حکومت می کرد. ساتراپ ها حاکمان سرزمینی بودند که پادشاه به آنها داده بود. آنها باید به عنوان محافظ منطقه خود و قاضی و مأمور مالیات عمل می کردند. هر گونه مجازاتی که برای جنایات انجام شود باید توسط ساتراپ تصمیم گیری می شد. مالیات های جمع آوری شده از جمعیت استان به عنوان خراج سالانه به پادشاه خدمت می کرد. ساتراپ نظم را در استان خود حفظ کرد. وظیفه آنها نصب و عزل مقامات محلی و همچنین جلوگیری از به چالش کشیدن شاه توسط شورشیان بود. دادن چنین حجم زیادی از قدرت به ساتراپ ها همیشه برای شاه خطر محسوب می شد. این قدرت باید کنترل می شد. کنترل قدرت ساتراپ‌ها که خودمختار بودند، توسط «چشم‌های شاه» کنترل می‌شد. ساتراپ ها از نزدیک تحت نظر بودند و تدابیری از سوی شاه برای کنترل قدرت آنها اتخاذ شد. یک بار در سال، یک منشی سلطنتی که به آن «چشم شاه» می‌گویند، از هر ساتراپی بازدید می‌کرد. ساتراپ ها در خلأ حکومت نمی کردند. شورایی از ایرانیان به ساتراپ توصیه میکردند. این شوراها مستقیماً به شاه پاسخ دادند. کوروش با این سیاستها، اطمینان حاصل کرد که ساتراپ ها نمی توانند به اندازه کافی قدرتمند شوند تا او را سرنگون کنند. در هر ساتراپی، افسر ارشد مالی استان یا گانزابارا و رئیس ارتش مستقیماً به پادشاه پاسخ می دادند. ساتراپی های متنوع فرهنگی و البته ساتراپی های بزرگتر گاهی اوقات به بخشهای کوچکترتقسیم می شدند. این مناطق نیز توسط یک ساتراپ اداره می شد. گهگاه ساتراپی های بزرگتری به مردی داده می شد که سپس قلمرو را تقسیم کرد تا توسط ساتراپ دیگری اداره شود. این ساتراپ یکی از مقامات زیردست بود که به او پاسخ می داد. ساتراپی‌هایی که ایران را تشکیل می‌دادند از طریق فتح این منطقه توسط شاه به دست آمد. به این ترتیب، استان های فارس از نظر فرهنگی و مذهبی متنوع بودند.در حقیقت این استان که با نام باستانی پرشیا بکامن شناخته می شد؛دیگ حاوی مواد مختلف ذوب شده از هویت‌های قومیمذهبی مختلف بود که پادشاه سعی کرد آن‌ها را در پادشاهی خود بگنجاند.

یران باستان - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در دوره بعدی داریوش امپراتوری را گسترش داد و ۱۰ ساتراپی دیگر ایجاد کرد و ۳۶ استان را تشکیل داد. داریوش نحوه اداره ساتراپی ها را از نو سازماندهی کرد. او همچنین مالیاتی را که ساتراپی ها به عنوان خراج بدهی داشتند تنظیم کرد و آن را بر اساس اقتصاد و جمعیت ساتراپی تنظیم کرد. این اقدامات باید به رونق ساتراپی ها و در نتیجه امپراتوری کمک می کرد. متأسفانه، این تلاش‌ها برای جلوگیری از تضعیف امپراتوری یا متوقف کردن شورش‌های ساتراپ‌ها هیچ کمکی نکرد.علیرغم اقداماتی که داریوش انجام داد، امپراتوری هخامنشی تحت حکومت او تضعیف شد. تضعیف اقتدار پادشاه منجر به خودمختاری بیشتر در سراسر ساتراپی شد. با تضعیف اقتدار مرکزی امپراتوری، ساتراپ مستقل تر شد. شورش ها بیشتر شد زیرا برخلاف دوره کوروش، ساتراپ زیر نظر داریوش می توانست به عنوان رهبر نظامی استان خدمت کند. شورش ساتراپ های بزرگ با زوال امپراتوری هخامنشی، بیشتر شد. ساتراپ ها اغلب سعی می کردند خود را به عنوان تنها فرمانروای استان خود مطرح کنند. داریوش مانند جانشین او، اردشیر دوم (۴۰۴ – ۳۵۸ قبل از میلاد) با شورش های بسیاری دست و پنجه نرم کرد. در زمان سلطنت اردشیر دوم، ساتراپی‌ها در شورش آشکار بودند که به شورش ساتراپ‌های بزرگ (۳۶۶-۳۶۰ قبل از میلاد) معروف بود. ساتراپی های آسیای صغیر (ترکیه امروزی) و سوریه شورش کردند. این شورش ها توسط فراعنه مصر که امیدوار بودند اردشیر دوم را سرنگون کنند، حمایت می شد. آخرین شورش ساتراپ پس از حکومت اردشیر دوم توسط اردشیر سوم سرکوب شد. ساتراپ های ایرانی پس از اسکندر مقدونی که در سال ۳۳۴قبل از میلاد به ایران حمله کرد بطور کامل مضمحل شدند. این امر منجر به پایان امپراتوری هخامنشی شد. رهبر مقدونی ایران را فتح کرد و امپراتوری سلوکی را آغاز کرد. امپراتوری سلوکی به مرکز فرهنگی دوره هلنیستی تبدیل شد، دورانی که از ظهور اسکندر مقدونی تا ظهور امپراتوری روم را در بر می گرفت که در آن فرهنگ و زبان یونانی بر مصر، بین النهرین و بسیاری از سایر نقاط آسیای غربی تسلط داشت. هنگامی که اسکندر ایران را فتح کرد، شکل حکومت آنها را حفظ کرد. امامنصب ساتراپ در دوران امپراتوری سلوکیان معنای جدیدی پیدا کرد، یعنی ژنرال نظامی یا به یونانی استراتگوس در هر منطقه حاکم بود. هنگامی که اسکندر درگذشت، او این کار را بدون وارثی انجام داد تا وارث امپراتوری عظیمی شود که عمر خود را صرف فتح آن کرده بود. ساتراپی های هلانیستی وارث اسکندر هنوز به دنیا نیامده بود، و بنابراین ژنرال های یونانی و مقدونی اسکندر برای کنترل امپراتوری با یکدیگر جنگ کردند. این مبارزه برای قلمرو به عنوان جنگ های دیادوچی شناخته می شود. دیادوچی به معنای جانشین یونان باستان است. جنگ های جانشینی به مدت سی سال ادامه داشت و با ظهور سه سلسله پایان یافت. دوره پس از مرگ اسکندر مقدونی مملو از آشفتگی بود. سه ژنرال در ایجاد سه سلسله در این دوره به نام سلسله های هلانیستی موفق شدند. هر ژنرال پیروز مانند یک ساتراپ بر قلمرو خود حکومت می کرد. ژنرال ها مناطق خود را به ساتراپی تقسیم کردند. ساتراپی های تحت سلطه دیادوچی ها بسیار کوچکتر از ساتراپی ها در زمان ایرانیان بود. دیادوچی ها بر ساتراپی های خود حکومت می کردند تا اینکه یکی یکی توسط اشکانیان فتح شدند.

ایران باستان۱ - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

امپراتوری اشکانی جایگزین امپراتوری سلوکی شد و سنت های امپراتوری هخامنشی را احیا کرد. فرمانروایان جدید ایران باستان بر این باور بودند که آنها از نوادگان پادشاه اولیه شاهان امپراتوری هخامنشی هستند. اشکانیان این عنوان را برگزیدند، اما برخلاف فرمانروایان هخامنشی، اشکانیان حکومتی غیرمتمرکز اختیار کردند. به این معنی که اشکانیان حکومت شاهان دست نشانده را در برخی از قلمروهای خود پذیرفتند. اشکانیان به استفاده از ساتراپ ها ادامه دادند و چندین نفر را منصوب کردند. ساتراپی ها بسیار کوچکتر از زمان امپراتوری هخامنشیان بودند. در زمان اشکانیان، ساتراپ‌ها هنوز خراج سالیانه به پادشاه خود می‌پرداختند، اما نسبت به همتایان هخامنشی خود از خودمختاری بیشتری برخوردار بودند.

سال ها جنگ با روم، امپراتوری اشکانی را به شدت تضعیف کرد. ساسانیان شورش کردند و شاه اشکانی را شکست دادند. این شورش آغازعصری دیگر بود.امپراتوری ساسانی طولانی ترین سلسله حکومت ایران باستان بود. ساسانیان می خواستند با گسترش قلمرو ایران شکوه و جلال سلسله هخامنشی را بازگردانند. قلمرو آنها تمام عراق و ایران امروزی را در بر می گرفت و تا پاکستان امروزی و آسیای مرکزی امتداد داشت. حکومت امپراتوری ساسانی ساسانیان به شکل متمرکز حکومت با ساسانیان بازگشتند پادشاهان حاکم مرکزی هستند. در دوران امپراتوری اشکانی، سرزمین‌هایی که توسط شاهان تابعه اداره می‌شد، به شهرهای سلطنتی تبدیل شدند که توسط خانواده‌های نجیب یا شهرداران اداره می‌شدند. شهردارها والیان استان بودند و به عنوان ساتراپ حکومت می کردند. آنها مستقیماً به پادشاه پاسخ دادند. در داخل هر استان، ولسوالی های مختلف بیشتر تقسیم می شدند و توسط یک شهراب یا رئیس کشیش اداره می شدند. امپراتوری ساسانی آخرین پادشاهی از سلسله های ایرانی بود که با چنین شیوه ای تازمان قبل از سقوطشان کشور را اداره می کردند.

نویسنده: راشل لاکت ۴ژوئن ۲۰۲۲

مترجم:علی محرابی

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *