“آژنگ نیوز”:احمد شاه مسعود به عنوان یک قهرمان ملی در افغانستان شناخته میشود که این امر دلایل متعددی دارد . اما مهمترین نکته در مورد او استقلال عملش بود و نیز اندیشه اش که ایجاد کشور مستقلی به نام افغانستان به صورت ملی و همگانی بود.در اینجا نگاهی داریم به تلاشها و کوششهای او در افغانستان.

هنگامی که شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان حمله کرد ،مقابله نیروهای نظامی فعال در کشور با این هجوم ،بسیار متفاوت بود. گروههای نظامی افغانستانی عموما درگیر جنگیدن با یکدیگر و رقابت بر سر جمع آوری تسلیحات غربی بودند. تنها استثنا در این مورد احمد شاه مسعود بود.اوبه عنوان  یک استراتژیست نظامی شناخته می شد. مسعود علاوه بر دانش سیاسی در هدایت و فرماندهی نیروهایش نیز بسیار توانمند بود.درآن زمان گروه احمد شاه مسعود  تنها نیرویی بودکه جبهه مقاومت را تقویت می کرد و با اشغال  کشور از سوی روسیه مقابله نمود.مسعود با فرماندهی مناسب، در نهایت  اعضای مقاومت را به مجموعه ای از پیروزی های دفاعی سوق دادو موجب تضعیف قدرت نظامی روسیه اشغالگر، بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ شد. در پی این موفقیتها  به این فرمانده نبردهای  چریکی کاریزماتیک ، عناوین متعدد و از جمله ناپلئون افغان را دادند.

۱ - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

احمد شاه مسعود در سال۱۹۵۳در بازارک در دره پنجشیر (که امروزه به عنوان بخشی از استان پنجشیر اداره می شود) در خانواده ای مرفه و بومی متولد شد. نام او در بدو تولد “احمد شاه” بود. وقتی در سال ۱۹۷۴ وارد جنبش مقاومت شد ، عنوان”مسعود” را به عنوان یک لقب دریافت کرد. پدرش ، دوست محمد خان ، سرهنگ ارتش سلطنتی افغانستان بود. خانواده اش از پنجشیر محل تولدش ، مدت کوتاهی به هرات و سپس به کابل نقل مکان کردند ، جایی که مسعود بیشتر دوران کودکی خود را در آنجا گذراند.

مسعود دوران تحصیلات تا پیش از دانشگاه را در کابل سپری کرد. پس از آن  در دانشگاه کابل در رشته مهندسی درس خواند .در آن زمان او  به عنوان یک دانشجوی با استعداد نیزشناخته می شد . زبان مادری مسعود دری (فارسی افغان) بود اما می توانست پشتو ، اردو (لشکری) و فرانسوی نیز صحبت کند. ضمن آنکه او در زمینه خواندن متون انگلیسی نیزتوانمند بود.

در سال۱۹۷۳ ، محمد داوود خان ، نخست وزیر سابق در کودتایی با حمایت حزب دموکراتیک خلق افغانستان به قدرت رسید و جمهوری افغانستان تأسیس شد. این تحولات باعث به وجود آمدن یک جنبش اسلام گرایانه که مخالف افزایش نفوذ کمونیستی و شوروی در افغانستان بود؛نیزشد. در آن دوران ، مسعود در حین تحصیل در دانشگاه کابل ، با جوانان مسلمان ، شاخه دانشجویی جمعیت اسلامی (جامعه اسلامی) که ریاست آن با برهان الدین ربانی بود ، آشنا شد. دانشگاه کابل در آن زمان مرکز بحث و فعالیتهای سیاسی گروههای مختلفی بود.

در ژوئیه ۱۹۷۵ ، جوانان مسلمان  با رهبری مسعود و نیز کمک پاکستان در دره پنجشیر علیه دولت وقت قیام کردند. این گروه ، امیدوار بودند که از حمایت غیرنظامیان و عموم مردم نیز برخوردار شوند ، اما این طرح نتیجه معکوس داشت ! مردم محلی با آنها به مقابله برخواسته  و آنان را تا ارتفاعات تعقیب کردند. پس از این شکست ، شکاف عمیق و طولانی مدتی در درون جنبش اسلام گرایی ظهور کرد. جامعه اسلامی بین دو گروه  طرفداران نیروهای میانه رو با هدایت  مسعود و ربانی ، که رهبری جمعیت اسلامی را بر عهده داشتند ؛و عناصر افراطی اسلام گرا که در اطراف گلبدین حکمتیار ، بنیانگذار حزب اسلامی جمع شده بودند؛تقسیم شد. این درگیری به حدی رسید که بنظر می رسد حکمتیار قصد کشتن مسعود ، که در آن زمان ۲۲ ساله بود را نیزداشت.

از این مرحله به بعد توجه مسعود معطوف به مبارزه با نیروهای اشغالگر و نیز کمونیستها شد. البته وقایعی هم که در کشوررخ میداد  نیز این نیت مسعود را تقویت کرد.

در این زمان دولت محمد داوود خان تلاش کرد تا نفوذ حزب کمونیست دموکراتیک خلق افغانستان را در اداره امور کشورکاهش دهد .در همین راستا او اعضای حزب دموکراتیک خلق را از پست های دولتی خود برکنار کرده ومحافظه کاران را جایگزین آنها نمود. در نهایت  نیزبا دستگیری اعضای ارشد حزب ، حزب دموکراتیک خلق را منحل کرد.

اما در مقابله با این حرکت در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ ، حزب دموکراتیک خلق و واحدهای نظامی وفادار به آن، داوود خان ،خانواده ،نزدیکان او و محافظانش را در جریان یک کودتای خشونت آمیز کشتند و کنترل پایتخت کابل را نیزدر دست گرفتند.

به دنبال این رخداد، نیروهای افراطی کمونیستی  دست به خشونت گسترده ای زدند به گونه ای که بین ۵۰/۰۰۰ تا ۱۰۰/۰۰۰ نفر توسط نیروهای کمونیست تنها در حومه شهر کابل دستگیر و کشته شدند. به دلیل  این سرکوبها  ، بخشهای وسیعی از کشور ، به ویژه مناطق روستایی ، به نبرد علنی علیه دولت حزب دموکراتیک خلق برخواستند.در مجموع بیش از نیمی ازنظامیان نیز ارتش افغانستان را ترک کرده و یا به جریان مبارزه پیوستند.

۲ - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

مسعود  هم با اعتقاد به اینکه قیام علیه کمونیست های مورد حمایت شوروی ،مورد حمایت مردم قرار می گیرد ، در ۶ ژوئیه ۱۹۷۹قیامی در پنجشیررا آغاز کرد که البته در ابتدا شکست خورد. به همین جهت مسعود تصمیم گرفت از رویارویی متداول با نیروهای دولتی  وبزرگتر، اجتناب کند و به جنگ چریکی بپردازد. بدین ترتیب  وی بعداً کنترل کامل پنجشیر را به دست گرفت و نیروهای کمونیستی افغانستان را بیرون راند.از آن پس این روش ،یعنی جنگهای چریکی از سوی دیگر نیروهای نظامی نیز به عنوان الگو به کار گرفته شد.

بنا بر این،پس از حمله شوروی و اشغال افغانستان در سال ۱۹۷۹ ، مسعود برنامه ای استراتژیک برای اخراج مهاجمان و سرنگونی رژیم کمونیستی را طراحی کرد. اولین کار ایجاد نیروی مقاومت مردمی بود که همراهی  مردم را به دنبال داشت. مرحله دوم “دفاع فعال” از سنگر پنجشیر بود ، برای حفظ این سنگر او مکررا جنگهای چریکی را انجام می داد. در مرحله سوم ، “حمله استراتژیک”مورد توجه قرار داشت .بدین ترتیب است که نیروهای مسعود کنترل بخشهای وسیعی از شمال افغانستان را به دست می گیرند. مرحله چهارم نیز  “کاربرد عمومی” اصول مسعود در کل کشور و شکست دولت کمونیستی افغانستان بود.

مجاهدان مسعود با حمله به نیروهای اشغالگر شوروی ، در کمین کاروانهای کمونیست شوروی و افغانستان که از گردنه سالنگ عبور می کردند،بودند و برای نیروهای ارتش شوروی کمبود سوخت در مناطق مختلف و  در کابل ایجاد می کردند. شوروی یک سری حملات را علیه پنجشیر انجام داد. بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ ، این حملات دو بار در سال انجام می شد. با وجود مشارکت بیشتر افراد و تجهیزات سخت افزاری در هر مناسبت ، شوروی نتوانست نیروهای مسعود را شکست دهد. در سال ۱۹۸۲ ، اتحاد جماهیر شوروی استقرار یگان های اصلی جنگی را در پنجشیر آغاز کرد که تعداد آنها به ۳۰هزار نفر می رسید. مسعود نیروهای خود را به دره های فرعی بازگرداند ، جایی که آنها موقعیت های مستحکمی را ایجادکردند. وقتی ستون های شوروی به این موقعیت ها پیش رفتند ، در کمین افتادند.لذا شوروی عقب نشینی کرد ،مسعود و یارانش نیز  پادگان های ارتش افغانستان  ومواضع آنها را تصاحب کردند. و بدین ترتیب  مواضع  آنها را یکی پس از دیگری پس گرفتند. در سال ۱۹۸۳ ، اتحاد جماهیر شوروی به مسعود آتش بس موقت پیشنهاد کرد ، که وی برای بازسازی نیروهای خود و بازداشتن غیرنظامیان از حملات شوروی ، آن را پذیرفت. او از مهلت استفاده خوبی کرد. در این زمان او شورای نظار (شورای نظارتی) را ایجاد کرد ، که متعاقباً ۱۳۰ فرمانده از ۱۲استان افغانستان را در مبارزه با ارتش شوروی متحد کرد. این شورا در خارج از احزاب پیشاور ، که مستعد رقابت و نزاع داخلی بودند ، شکل گرفت و به دلیل عدم وجود  اختلافات سیاسی و قومی ، گروه های مقاومت مختلف مقاومت را متحد می ساخت. این اقدام مسعود ایجاد زمینه هایی بود که می توانست منجر به  تشکیل یک ارتش متحد اسلامی افغانستان تبدیل شود.

در این دوران با وجود حملات تقریباً مداوم ارتش سرخ و ارتش افغانستان ، مسعود قدرت نظامی خود را افزایش داد. مجاهدین دره پنجشیر از سال ۱۹۸۰با نیروی کمتر از ۱۰۰۰ چریک چریک مجهز شروع به کار کردند ؛لکن در سال۱۹۸۴ تعداد مجاهدان به ۵۰۰۰نیروی رسید. مسعود پس از گسترش نفوذ خود در خارج از دره ، نیروهای مقاومت خود را تا سال ۱۹۸۹ به ۱۳۰۰۰مبارز رساند. این نیروها به انواع مختلفی از واحدها تقسیم شدند: محلی ها (محالی) وظیفه داشتند تا از روستاها و مواضع مستحکم دفاع ثابت کنند. برترین های محالی به واحدهایی موسوم به گروه گروپ زرباتی (نیروهای شوک) ، گروه های نیمه متحرک تبدیل شدند که به عنوان نیروهای ذخیره برای دفاع از چندین سنگر عمل می کردند. نوع دیگری از واحدها گروه متحرک (گروه-متهارک) بود ، یک سازه سبک کماندویی با تعداد کمی که دارای 33 نفر بود ، مأموریت آنها انجام حملات ضربه ای و فرار در خارج از پنجشیر ، و گاهی تاشعاع ۱۰۰ کیلومتری دره بود. این افراد سربازانی حرفه ای ، با حقوق بالا و آموزش دیده بودند ، و از سال ۱۹۸۳ به بعد ، نیروهای عملیات موثری را علیه پاسگاه های دولتی انجام دادند. این گروه ها به طور منحصر به فرد در میان مجاهدین ، ​​لباس متحدالشکل بر تن داشتند .

در نهایت ارتش شوروی و ارتش کمونیست افغانستان عمدتاً در درگیریهای کوچک متعدد بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ توسط مسعود و مجاهدین وی به طور مرتب شکست خوردند . درنتیجه میخائیل گورباچف ​​، دبیر کل اتحاد جماهیر شوروی ، خروج نیروهای شوروی از کشور را در ماه مه ۱۹۸۸ آغاز کرد. در ۱۵فوریه۱۹۸۹ ، ​​آخرین سرباز شوروی کشور را ترک کرد.

با خروج نیروهای شوروی در اندک مدتی دولت افغانستان از هم فرو پاشید در۱۸ مارس ۱۹۹۲ نجیب الله تصمیم به استعفا گرفت. در 17 آوریل ، با سقوط دولتش ، او سعی کرد فرار کند اما نیروهای فرودگاه در شهر کابل او را متوقف کردند. او به نمایندگی سازمان ملل پناهنده شد ، جایی که تا سال ۱۹۹۶ در آن زنده بود.

در شرایط جدید بوجود آمده، نیروی های اصلی  که برای جایگزینی وجود داشتند یکی احمد شاه مسعود بود که طرفدار دولت ائتلافی بود .دیگری  گلبدین حکمت یار که معتقد بود می تواند  به تنهایی قدرت را در افغانستان به دست آورد. ونفر سوم اسامه بن لادن که خودش گفته بود با مسعود مشکلات شخصی دارد و از او متنفر است!

بالاخره در ۲۴ آوریل ۱۹۹۲ ، دولت اسلامی با بهره گیری و مشارکت گروههای مختلف تشکیل شد. در سپتامبر ۱۹۹۶. دولت اسلامی توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان نهاد قانونی نماینده افغانستان تا سال ۲۰۰۲ ، زمانی که جانشین آن ، جمهوری اسلامی افغانستان (حکومت حامد کرزی) تاسیس گردید ، شناخته شد.

اما دولت جدید دچار تعاضهای داخلی بود از طرف دیگر در سال ۱۹۹۴ ، طالبان  نیز در افغانستان به عنوان یک نیروی سیاسی-مذهبی توسعه یافت ، که ظاهراً مخالف استبداد فرماندار محلی  ولی  به دنبال کشب کامل قدرت در افغانستان بودند.طالبان در ابتدا  کنترل قندهار را در سال ۱۹۹۴ بدست آوردند. مسعود از طالبان دعوت کرد تا با دولت همکاری کنند  ودر در ایجاد ثبات در افغانستان شریک باشند.

اما طالبان از پیوستن به روند صلح منتهی به انتخابات عمومی خودداری کردند. طالبان ، کابل را در محل تحت یک محاصره و بمباران دو ساله از اوایل سال 1995 به بعد قرار دادند. در 26 سپتامبر 1996 ، طالبان با حمایت نظامی پاکستان و حمایت مالی عربستان سعودی برای حمله بزرگی به کابل  آماده می شدند ، اما مسعود دستور عقب نشینی کامل از کابل را صادر کرد. طالبان در ۲۷ سپتامبر 1996 وارد کابل شدند و امارت اسلامی افغانستان را تأسیس کردند. مسعود و نیروهایش به شمال شرق افغانستان عقب نشینی کردند

از زمان فتح طالبان در سال ۱۹۹۶ تا نوامبر ۲۰۰۱ ، احمد شاه مسعود و همراهانش در سرزمینی که تقریباً 30 درصد از جمعیت افغانستان در آن زندگی می کردند .آنها استان هایی مانند بدخشان ، کاپیسا ، تخار و بخش هایی از پروان ، کنر ، نورستان ، لغمان ، سمنگان ، قندوز ، تحت کنترل داشت. غر و بامیان را تحت کنترل داشتند.

مسعود می خواست طالبان را متقاعد کند که در آینده ای نزدیک به روند سیاسی منتهی به انتخابات دموکراتیک بپیوندند. او همچنین پیش بینی کرد که بدون کمک پاکستان و گروه های افراطی خارجی ، طالبان قدرت خود را از دست خواهند داد.

اما پس از چند ترور ناموفق احمد شاه مسعود پس از سال‌ها مقاومت در برابر اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی و جنگ با گروه طالبان، در روز ۱۸ شهریور ۱۳۸۰ (۹ سپتامبر ۲۰۰۱)، در اثر انفجار انتحاری دو مرد تروریست که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، کشته شد.

V5JNIY4H33P3UVVU7XRMSMKJWM - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

 ابتدا این ترور به گروه طالبان نسبت داده شد اما طالبان هیچگاه مسئولیت آن را نپذیرفت. البته زمان ترور احمدشاه مسعود، که فقط ۲ روز پیش از حملات انتحاری ۱۱ سپتامبر به نیویورک بود، سوالاتی را برانگیخته و احتمال مشارکت آمریکایی ها را نیز مطرح کرده است. برای نمونه در آخرین ملاقات بین احمدشاه مسعود و رابین رافائل، معاونت امور خاورمیانه در وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۹۸، رافائل به مسعود پیشنهاد کرده بود که اسلحه را زمین گذارده، تسلیم نیروهای طالبان شود.

در یک نگاه کلی امروزاحمد شاه مسعود شاعر ، نابغه نظامی،فردی مسلط به چند زبان و اهل مطالعه ،آگاه و مسلط به تاریخ افغانستان و سیاست جهانی ،به عنوان یک قهرمان ملی شناخته می شود.به گونه ای که پیروی از آرائ و افکارش تنها گزینه امید آفرین حل مشکلات افغانستان به شمار می اید.

حسن محرابی

گروه گزارش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *