آژنگ نیوز: کلمه وکیل یا وکالت اولین بار در دوران زندیه به عنوان لقب یک پادشاه یا فرمانروا در سپهر سیاسی ایران ظاهر شد و علت استفاده از این کلمه همواره مورد بحث و گفتگوی تاریخ‌پژوهان و صاحبان اندیشه بوده است و البته برخی بر اساس پس‌زمینه ذهنی خود این عنوان را با غرض‌ورزی تحلیل و تفسیر کرده‌اند. چرا وکیل و چرا وکالت به جای کلمه شاه؟ پاسخ به این سوال اساسی نیازمند نگاهی مجدد به اوضاع ایران پیش از روی کار آمدن زندیه است. به شان و مقام کلمه شاه نزد جامعه ایران در نیمه اول قرن هجدهم و حتی کمی قبلتر از آن خدشه‌های بسیاری وارد شده بود. معنای شاه از منظرِ مملکت‌پناهی توسط شاهان آن محدوده زمانی نزد مردم تغییر کرده بود. زورگویی، مال‌اندوزی، خساست و منفعت‌طلبی و عدم‌کرامت مشخصه بارز آن‌ها بود، من‌جمله شاهان متاخر صفوی و شخص شاه سلطان‌حسین، شاه طهماسب دوم و ضعف چشمگیر او، مهاجمانی نظیر محمود و اشرف افغان و جانشیان نادرشاه و حتی در مقطع کوتاهی خود نادر. به عبارتی به غیر از نیمه اول دوران نادرشاه که مربوط به حراست و دفاع از کیان سرزمین و هویت ایران و بیرون کردن بیگانه بود، مابقی این دوران هفتاد ساله (یعنی نیمه اول قرن هجدهم و کمی قبل‌تر) چنین تصویری از کلمه پادشاه بر ذهن جامعه ایرانی نقش بست:  شاهان کوتاه‌مدت و حریص که یکی پس از دیگری می آیند و می روند و خود را شاه می‌نامند ولی خلق و خوی شاهانه و بزرگوار ندارند!  زندیه در چنین وضعی به قدرت رسید. علت به کارگیری این کلمه توسط موسس دودمان زند چنین بود:

کریم - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

۱. ایشان نمی‌خواستند مانند آن شاهان قبلی باشند زیرا خود شاهد این وضع بوده و به علت زیستن در بطن جامعه در دوران جوانی این تغییر معنا در پس‌زمینه ذهنی جمعی از کلمه شاه را احساس کرده بودند. فراموش نکنیم که حکومت زندیه در ساختار و رسومات همان سلطنت بوده است، یعنی در تمامی متون آن زمان به کلمه سلطنت اشاره شده و تمامی آداب رسومی که شاهان سلف در اعیاد و مراسم مختلف به کار می‌بردند عینا اجرا می‌شد. اما علت خودداری از به کار بردن عیان کلمه شاه این بود که ایشان می‌خواستند این پیغام را به جامعه منتقل کنند که منش پادشاه جدید با شاهان قبلی متفاوت است و به فکر منافع شماست و در واقع می‌خواستند آبروی رفته پادشاهی کهن ایران را دوباره بازگردانند و به همه یادآوری کنند که معنای فلسفه مملکت‌پناهی بودن یک پادشاه در عملکرد است، نه این که هرکسی از راه برسد خودش را شاه بنامد.

۲. دلیل بعدی از خودگذشتگی در جهت منافع ملی بوده است. البته که ایشان هم می‌توانستند خودشان را رسما شاه بنامند و خاندان افشار در خراسان را براندازند اما به خاطر حفظ ایران و هویت ایران و منافع ملی چنین نکردند و کسانی چون اسماعیل سوم و شاهرخ میرزا زیر چترِ بزرگواری و کرامت زند بودند. برای شکافتن این مساله باز هم باید به دوران قبل از زندیه نگاه کنیم، اوضاع وخیم اقتصادی و مالی و اجتماعی و فقر و نبود سرمایه انسانی دیگر رمقی برای ایران آن دورانِ خسته از جنگهای داخلی باقی نگذاشته بود. پس از فتح آذربایجان و اظهار تابعیت قفقاز جنوبی و مطیع کردن یاغیان متعدد، هویت ملی و سرزمینی ایران حفظ می‌شد و نیازی به جهانگیری و کشورگشایی کورکورانه و هزینه‌بر برای مردم نبود. این جنگ‌ها شیره وجودی کشور را کشیده بود. در واقع هدف ایجاد یک گپ زمانی برای تنفس جامعه ایران بود و بازیابی ثروت عمومی و آرامش همگانی بود و ایشان برای رسیدن به این هدف هوشمندانه از به کار بردن کلمه شاه خودداری کرده و از کلمه وکیل استفاده کردند و با حفظ احترام نسبت به بازمانده‌های سلسله‌های قبلی (که این هم به نوعی احترام به پادشاهی ایران بود) در عمل ثابت کردند که یک پادشاه واقعی چه خصوصیاتی دارد و همزمان شبح سلطنت صفویان در نزد عموم مضمحل می‌شد. در ابتدای کار کلمه وکیل همان وکالت شاه اسماعیل سوم یا وکیل‌الدوله بود. معنای این عمل چیست؟ وکیل یک دستگاهی که معنای پیش‌فرض آن از دوران قدیم ایران‌پناهی بوده است، یعنی بازگرداندن معنای سابق. کمی بعد در تمامی نامه‌های کمپانی هند شرقی تنها از کلمه وکیل به صورت تنها استفاده شد و بنا به روایت رضاقلی هدایت و جلال‌الدین میرزا، پس از استقرار در شیراز ایشان خود را وکیل‌الرعایا نامیدند یا کلمه وکیل‌الرعایا رواج پیدا کرد، احتمال دارد که با توجه به منشِ مردم‌دوستی ایشان این کلمه را بیشتر خود مردم به کار برده باشند اما در ادبیات رایج منشیان درباری مانند موسوی اصفهانی یا غفاری کاشانی از عبارت اعلیحضرت گیتی‌پناهی محمدکریم خان زند استفاده می‌شد.

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *