کارو حق‌وردیان فوتبالیست ارمنی‌تبار اهل ایران هافبک تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه فوتبال تاج (استقلال کنونی)تهران بودکارو حق وردیان اولین بار در سال ۱۳۴۷ توسط محمود بیاتی سرمربی وقت تیم ملی فوتبال ایران به اردوی تیم ملی دعوت می‌شود و برای برگزاری مسابقات چهارجانبه در شوروی راهی مسکو می‌شود ولی در آن مسابقات هرگز فرصت بازی کردن پیدا نمی‌کند..او به طور مرتب از سال ۱350 تا 1355 میلادی عضو تیم ملی فوتبال ایران بود. از افتخارات کارو حق‌وردیان کسب مقام قهرمانی جام ملت‌های آسیا در سال ۱۹۶۸ در تهران می‌باشد.وی در خاطراتش چنین می گوید:

من سال 1324 در تهران به دنیا آمدم و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آرامِ هاکوپیان بودم و دبیرستان را در دبیرستان کمالیه. بعد از دبیرستان تمدن فارغ‌التحصیل شدم. فوتبال را از زمان بچگی مثل تمام فوتبالیست‌ها از زمین‌های خاکی شروع کردم. از زمین‌های خاکی خیابان نادرشاه که در آن موقع، یعنی در زمان ما شمال شهر حساب می‌شد و زمین‌های بسیاری آنجا بود که ما با همت بچه‌ها درست می‌کردیم. سرازیری و شیب هم داشت که با کمک مردمی که آن‌جا بودند خواهش می‌کردیم با کامیون بیایند و در شیب‌ها خاک بریزند تا زمین مسطح شود تا ما بازی کنیم. من بازی را از آن‌جا شروع کردم.

image 109 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

تیمی به نام گوهر داشتیم. تیم خوبی بود. هم از بازیکنان مدارس بودند و هم بازیکنان محلات.  همین مسئله باعث شد که در محله‌ی نادرشاه، تیمی درست شود که بعداً بیشترشان به تیم آرارات رفتند. بعد تیم دیگری به نام مجیدیه بود که بیشترشان به تیم ملی و آرارات رفتند. در آن زمان آقای مبشر رئیس فدراسیون فوتبال بودند که بیشتر به فوتبال محلات می‌رسیدند. چون می‌گفتند بازیکنان از این محلات می‌آیند و باید بیشتر به این‌ها برسیم. این بود که مسابقاتی گذاشتند و تیم گوهر اول شد و آقای مبشر آمدند. همان موقع در دبیرستان تمدن تیم خوبی داشتیم که قهرمان ناحیه‌ای آموزشگاها شدیم. ما قهرمان ناحیه شش شدیم.

از همان زمان در تمام بازی‌هایی که در مسابقات دبیرستانی داشتیم، مربیان تیم های باشگاهی مثل تهران جوان، آرارات، تاج، شاهین و …. می‌آمدند از بازی‌های مدارس و محلات، بازیکنان خوب را انتخاب می‌کردند. – از خودم تعریف نمی‌کنم- اما همه‌ی این دوازده باشگاه من را می‌خواستند. یک نفر می‌آمد از استقلال، از شاهین، آقا شجاع و…. ولی من همان موقع آرارات را ترجیح دادم. آقای گارنیک محرابیان آمده بود برای تیم آرارات که مسابقاتی در مجیدیه گذاشتند که تیم گوهر و سنایی و طوفان که باشگاه بزرگی داشت در آن شرکت کردند.

کسانی مثل آصفی، که بعدها گلر آرارات شد. بعداً وقتی تیم آرارات می‌خواست جوان‌گرایی کند وقتی ما قهرمان شدیم آقای محرابیان گفت بیایید آرارات. من و پسرعمویم جوان بودیم آمدیم آرارات و شروع کردیم به تمرینات. تیم آرارات مسابقه‌ای در شهر بیروت مسابقه‌ای داشت با قهرمان لبنان. چون جوان بودیم من و پسرعمویم ویگن را نبردند. ما خیلی ناراحت شدیم. توقع داشتیم. و چون جوان بودیم ناراحت شدیم. آنها برگشتند و ما هم سه ماه نرفتیم باشگاه ولی چون فوتبال را دوست داشتم گفتم دوباره بروم بازی کنم. برگشتم و مدت چهار سال یار ثابت تیم آرارات شدم.

اولین مربی من آقای یریتسیان بودند که مرد خیلی خوب و مذهبی‌ای بود و هر بار با تیم گوهر مسابقه داشتیم می‌بردند رسیدگی می‌کردند تا بازیکن‌ها روحیه داشته باشند. اولین مربی‌ام در تیم آرارات آقای گارنیک محرابیان بودند که هر چی در تیم محلات و در فوتبال یادگرفتم، از ایشان است. من از باشگاه آرارات برای تیم ملی انتخاب شدم تا در جام عمران منطقه‌ای در داکا بازی کنم. آن وقت تیم بنگلادش جزو تیم پاکستان بود و ما در پایتخت‌شان بازی کردیم.

همان موقع‌ها که به تهران آمدم آقای گارنیک به خاطر اختلافی که با باشگاه بر سر پولی که قرار بود بدهند و نداده بودند، استعفا کرده بود. بچه‌ها همگی جلسه کردند‌ و از من هم خواستند شرکت کنم. جلسه در خانه لئون کوراییان بود و تصمیم گرفتیم که اگر باشگاه گارنیک را راضی نکند که برگردد، همگی استعفا بدهیم. من از جلسه بیرون آمدم. من کسی نبودم که از آرارات بروم ولی دیدم اینجا دیگر نمی‌شود بازی کرد. همه‌ی باشگاه‌ها مرا می‌خواستند. من فوتبال را دوست داشتم ولی دیدم اگر گارنیک نباشد فایده‌ای ندارد. به همین دلیل از آرارات رفتم.

در آن روزها باشگاه آرارات می‌گفت ما فقط تیم می‌خواهیم. قهرمانی نمی‌خواهیم. هر وقت با پرسپولیس یا با تاج  بازی داشتیم می‌گفتند نبرید، ببازید. از یک چیزی می‌ترسیدند. نمی‌دانم از چه می‌ترسیدند. در هر صورت این جریانات بود که من رفتم. باید بالاخره به تیمی می‌رفتم. آن وقت تاج و پرسپولیس بود و هر دو مرا می‌خواستند. باشگاه تاج در خیابان ایرانشهر و تا منزل ما در ویلا، پیاده پنج دقیقه بود که با حسین فرزامی می‌رفتیم آنجا برای بازی. چند بار رفتم با تیم دیهیم بازی کردم.

در دبیرستان کمالی هم با فرزامی همکلاس بودم. فرزامی گفت تیمسار میگه بیا باشگاه تاج. بالاخره تصمیم گرفتم برم. یک روز به فرزامی گفتم می‌خواهم بیام باشگاه شما. حسین فرزامی غیبش زد. پنج دقیقه بعد برگشت رفته بود به تیمسار خسروانی که رئیس سازمان تربیت بدنی بود، زنگ زده بود. برگشت گفت بریم، بریم! گفتم ساعت یازده و نیم صبح است باید برویم کلاس. گفت نه بریم. رفتیم سازمان تربیت بدنی. بیست نفری در اطاق خسروانی بودند. تیمسار با خوشرویی گفت: شنیدم دوست داری بیایی باشگاه تاج؟ من گفتم بله. او هم اظهار خوشحالی کرد. به آقای دیلمی که مباشرش بود گفت که چهار هزار تومن به من داد. من تا آن موقع چهار هزار تومن ندیده بودم وبرای آن موقع، خیلی پول بود.

در تاج اولین مربی‌ام آقای محمد بیاتی بود. بعد از بیاتی آقای مرحوم علی دانایی‌فر، بعد از آن آقای رایکوف. من حدود ده سال در تاج بازی کردم. همان موقع هم در تیم ملی بودم که از آرارات انتخاب شده بودم. با تیم تاج قهرمان جام آسیا در مسابقات سال 1347 تهران شدیم و قهرمان جام آسیا در سال 1357 در بانکوک، جام قهرمانی جام کورش برای مسابقاتی که در تهران بود، قهرمان بازیهای آسیایی سال 1974 در تهران، شرکت درجام جهانی کوچک برزیل که با هم بودیم، که تیم‌های بزرگی بودند و شرکت در بازیهای آسیایی 1970 بانکوک با تیم ملی بودم. من تقریباً 32-30 بازی در تیم ملی کرده‌ام. یک بازی هم به اسم تهران کردیم. با تیم تاج قهرمان باشگاههای تهران شدیم.

یک بار قهرمان باشگاه تخت جمشید و قهرمان بازیهای آسیا شدیم در تهران . سه بار در هندوستان، قهرمان جام «میلز» شدیم. بازی‌های خارجی زیادی داشتم با تیم تاج و تیم ملی. ده سال عضو تیم ملی بودم. هفت هشت سال در تیم تاج بازی کردم.

image 110 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در بازی خداحافظی او در اسفند ۱۳۵۵، قدیمی‌های تاج در برابر منتخب ارامنه در امجدیه به میدان رفتند که منتخب ارامنه با گل ناواساردیان به پیروزی رسید. ناصر حجازی، علی جباری، منصور پورحیدری، نصرالله عبداللهی، عزت جان ملکی، جواد قراب، محمدرضا عادلخانی، میخائیل پطروسیان، مائیس میناسیان، گارنیک شه‌بندری، عابدیان از حاضرین در این بازی بودند.

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *