“آژنگ نیوز”:

تاسیس دانشگاه تهران و البته خروج این نهاد معتبر علمی از روند توسعه،اتفاقی بود که در تاریخ معاصر رخداد و متاسفانه این روند همچنان ادامه دارد.

بدون شک یکی ازعوامل بنیادین توسعه درهر جامعه ای دانشگاه است.درمورد دانشگاه البته می توان تعاریف و تعابیرمتعددی را مطرح کرد.اما با در نظرگرفتن تاثیر انشگاه باید اشاره کرد که مهمترین وجه این نهاد تولید دانش است و این فرایند جامعه را وارد عصر بهره گیری از اطلاعات و دانش،برای بکار گیری آن در فعالیتهای عملی واجرایی خواهد کرد.براین مبنا کشورمان از هزاران سال قبل با تاسیس دانشگاه جندی شاپور واردعصر بهره گیری ازدانشگاه برای بهسازی اجتماعی شده است.

دانشگاه تهران مجله راهنمای زندگی اسفند1319 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

البته در تاریخ معاصر،با در نظر گرفتن یک انقطاع طولانی تاریخی؛ تاسیس دارالفنون را یک مقطع جدید برای بهره گیری از دانشگاه در زمینه توسعه میدانیم.درجریان جنگهای ایران و روس و شکست ایران در مقابل تجهیزات فنی روسها ،عباس میرزا ولیعهد و نیز فرمانده جنگ،دریافت که بهره گیری ازدانش روز،یک ضرورت است.برای انجام این امر درابتدا از دانشمندان خارجی به ایران دعوت شد.اما بنا بر دلایل گوناگون این اقدام موفق نبود.یکی ازاین دلایل کشمکشهای سیاسی بود که بر اساس آن کارشناسان خارجی خدمات مناسب و مداوم را ارایه نمی دادند.از این رو با توجه به پیشینه دانشگاه درایران تاسیس دارالفنون مورد توجه قرار گرفت.بعد از دوران مشروطه نیز مدارس عالی متعددی تاسیس شد.از جمله مدرسه علوم سیاسی. اما شرایط اجتماعی و التهابات ناشی از رویدادهای مشروطه امکان شکل گیری نها د دانشگاه را تضعیف کرده بود.به گونه ای که در این دوران میرزا حسن رشدیه نمی توانست مدارس جدید خود را توسعه دهد ،چه برسد به تاسیس دانشگاه.

اما در مجموع تشکیل پیاپی مدارس خصوصی و دولتی در سال‌های حکومت پایانی قاجار،موجب فراهم آمدن زمینه های گسترش مراکز آموزش عالی مدرن شد.در این دوران  تاسیس دانشکده‌هایی تحت نظارت و حمایت وزرا و دولتمردان،همچنین  بازگشت تدریجی اولین دانشجویان اعزامی قاجار در سال ۱۲۹۷خورشیدی ؛شرایطی را فراهم اورده بود که دانشگاههای بزرگ و از جمله دانشگاه تهران امکان بروز و ظهور یافتند.

دراین دوران در زمینه تاسیس دانشگاه تهران ،بین محافل فکری واجتماعی مباحثی در گرفته بود.گفته می شود که چهره های متعددی در میان جامعه نخبگان آن دوران از جمله دکتر عیسی صدیق،غلامحسین رهنما،دکتر علی اکبر سیاسی دکتر محمود حسابی،دکتر رضا شفق، محمدعلی گرگانی و… موضوع را به مسئولان دوران یادآوری کرده بود.اما برای اولین بار در یک نهاد رسمی فکر تاسیس دانشگاه در تهران از سوی اسماعیل سنگ (زاده)مطرح شد.

 او که زاده ۱۲۶۸ خورشیدی در ساری بود.ازجمله ادبا، سیاستمداران به شمار آمده  و همچنین نماینده مجلسین سنا و شورای ملی در دوران پهلوی بود.

دکتر اسماعیل سنگ نخستین بار در سال ۱۳۰۵ در دوره ششم به نمایندگی از ساری وارد مجلس شورای ملی شد. مجلس ششم نخستین دوره مجلس پس از روی کار‌امدن رضاشاه بود.دکتر سنگ تا دوره سیزدهم نماینده ساری بود که این دوره، آخرین دوره مجلس در دوره رضاشاه بود. با تشکیل مجلس سنای ایران در سال ۱۳۲۸ به عضویت نخستین دوره از این مجلس درآمد.

چنانکه اشاره شد،فکر ایجاد دانشگاه تهران اولین بار در سال ۱۳۰۵ به طور رسمی از سوی او مطرح شد. دراسفند ماه این سال،ضمن مذاکرات قبل از دستور مجلس شورای ملی «دکتر اسماعیل سنگ» نماینده شهر ساری،لزوم ایجاد دانشگاه را مطرح کرد و به «سید محمد تدین»،وزیر وقت معارف گفت: «بواسطه نداشتن اونیورسیته [یونیورسیته – دانشگاه] است که محصل به اروپا می‌رود ودست ما به طرف خارجی‌ها برای جلب مستخدمین خارجی دراز است.» تدین در پاسخ دکتر سنگ گفت: «راجع به اونیورسیته که می‌توانیم آن را دارالعلوم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه لوازم مقدماتی آن هم هستم نظر من این است که در یک فضای وسیعی که شاید هشتاد تا صد هزار ذرع مربع وسعت داشته باشد بنایی ساخته شود که شعب علوم و فنون مختلف در آنجا تأسیس گردد».

با این حال چند سال طول کشید تا از نظر اجرایی به این پیشنهادات و نظریات توجه شود.بالاخره در بهمن‌ماه سال ۱۳۱۲ شمسی، جلسه هیات دولت وقت تشکیل شد و در خصوص ساخت و ساز بناهای عالی در شهر برخی داد سخن دادند.

علی اصغر حکمت، کفیل وزارت معارف، در این خصوص با لحنی انتقادی گفت: «البته که در آبادی و عظمت پایتخت شکی نیست» ولی تنها نقص آشکار آن اینست که «انیورسته» ندارد و حیف است که در این شهر نوین از این حیث از دیگر بلاد بزرگ عالم، واپس ماند». پس از آن بحث جدی تر شد و دولت با تخصیص بودجه اولیه‌ای به میزان ۲۵۰,۰۰۰ تومان به وزارت معارف اجازه دادند تا زمین مناسبی برای تاسیس دانشگاه بیابد و ساختمان آن‌را در اسرع وقت پدید آورد.علی اصغر حکمت با کمک و مشاوره آندره گدار، معمار  فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس درخدمت وزارت معارف بود جستجو را آغاز کرد.آنان در ابتدا  باغ جلالیه (محل کنونی دانشگاه را)را برای احداث دانشگاه برگزیدند.اما به دلیل منافع مالی گروهی ازمالکین اراضی بهجت آباد با سوءاستفاده‌هایی،نظر وزیر مالیه وقت را جلب کرده بودند که زمین‌های آنها را برای تاسیس دانشگاه خریداری نماید.اما در نهایت با ورود نخست وزیرو رضا شاه به موضوع همان زمین جلالیه به تصویب رسید.

دانشکده علوم ارتباطات احتماعی دهه 50 1 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

این باغ در حدودسال ۱۳۰۰ قمری در واپسین سال‌های حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار به فرمان شاهزاده‌ای به نام جلال الدوله بنا یافته و در آن(دهه بیست) روز درمالکیت تاجری به نام حاج رحیم آقای اتحادیه تبریزی بود.به هر حال باغ جلالیه از قرار متری ۵ ریال و جمعاً به مبلغ ۱۰۰,۰۰۰ (صد هزار) تومان از این تاجر خریداری شد وموسیو گدار به‌سرعت مامور تعیین حدود،نرده گذاری،طراحی و اجرای عملیات ساختمانی در آن شد.

همزمان با این اقدامات موضوع تأسیس دانشگاه نیزمانند سایرتشریفات رسمی و قانونی پس از تصویب در کابینه دولت در بهمن ۱۳۱۳به مجلس واگذار شد وبا بررسی های انجام شده در کمیسیون آموزش و جلسه علنی مجلس،در همان سال با بیش از ۲۰ ماده و تبصره قانونی به تصویب رسید.

در پانزدهم بهمن‌ماه ۱۳۱۳خورشیدی لوح یادبود تاسیس دانشگاه با حضور مقامات دولتی در محلی که اکنون پلکان جنوبی دانشکده پزشکی است در دل خاک به امانت گذاشته شده بود.سپس با ابلاغ قانونی اقدامات اجرایی گسترده برای ساخت دانشگاه تهران آغاز شد.

با تاسیس دانشگاه تهران این نهاد آموزشی جدید از ابتدا با القابی مانند:«بزرگترین مؤسسه دانشگاهی ایران»،«نخستین دانشگاه مدرن ایران»، «دانشگاه ایرانی» و «ماهیت آموزش عالی در ایران»نامیده شد.

در مورد منافع و پیامدهای مثبت دانشگاه تهران البته نکات فراوانی مطرح شده است. اما در اینجا لازم است به برخی از اشکالاتی که تاسیس همین دانشگاه هم بوجود آورد،اشاره شود.

در اوایل دهه ۴۰ به تدریج مشکلات بروز کرد.زیرا توجه کافی به اعتبار علمی دانشگاه معمول نمیشد.در تابستان سال ۱۳۴۷ خورشیدی عباس ریاضی کرمانی استاد دانشکده علوم دانشکاه تهران و منجم معروف آن زمان که همه ساله تقویم را نیز تهیه میکرد میگوید:من محاسبات خود را با استفاده ازروشهای قدیمی واز طریق کتاب های دانشمندان قدیم ایران مانندخیام خواجه نصیرالدین طوسی و دانشمندان دیگری انجام می دهم وچون به سبک های جدید هم آشنا هستم آنرا با سبک جدید تطبیق می دهم.دلیل این کار اینست که وسائل کافی دراختیار ندارم دیناری هم برای کار تحقیق به ما داده نمیشود.خلاصه نه وسیله داریم  نه جا و نه اعتبار و نه آدم داریم.

نکته دیگر هم در این زمان توجه اندک به اعتبار دانش آموختن در مقاطع عالی است.دکتر آرمین معاون تحقیقاتی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در سال ۴۷ نیز در این زمان گفته است:متاسفانه باید بگویم دانشجویان برجسته را دانشگاه نتوانسته بعد از تحصیل در ایران نگه دارد.آنها به آمریکا رفتند و من مطمئن هستم که دیگر به ایران نخواهند آمد.متاسفانه به یک دانشجوی پزشکی پس از گذراندن دوره وظیفه  و اخذ درجه دکترا برای انجام تحقیقات ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان در ماه بیشتر نمی دهیم.به این ترتیب نمیتوان محقق را برای کشور تربیت کرد.

از اینگونه مشکلات برای فعالیتهای علمی اساتید دانشگاهی نیز وجود داشت.دکتر بیژن جهانگیری دانشیار موسسه تحقیقات علوم پزشکی دانشگاه تهران هم درهمین سال ۱۳۴۷ اظهار داشته است:یکی از کارهای من سروکار با موشها و سگهاست وباید شرح حال ۷۰۰ تا ۸۰۰ موش را بنویسم.مابرای آزمایشهای خود مجبورهستیم که سگها را ازخیابانها بگیریم وبه آنها غذا و دارو بدهیم تا سالم شوند.با تمام این گرفتاریها  بعد باید حسابداری را راضی کنیم تا بودجه سگها را بدهد.حسابداری هم میگوید ما بودجه گوسفند داریم چون مریض می خورد و بودجه سگ نداریم!برای کار تحقیق ما پول نداریم تشویقی از ما نمی شود وحقوق بسیار ناچیزی هم دریافت میکنیم.در کشورهای دیگربرای پیشرفت تحقیقات اقدامات وسیعی انجام می شود.مسافرتهای علمی و رسیدگی به وضع محققین  و تهیه وسایل کافی از اقداماتی است که می تواند برای مملکت محقق ببار آورد.بدین ترتیب زمینه انجام کارهای تحقیقاتی در دانشگاه تهران بسیار محدود بود.

مشکل دیگر اینکه دانشگاه تهران به عنوان یک دانشگاه ممتاز با سرعت زیادی رشد کرد و بزرگ شد. به گونه ای که بنا بر اظهارنصرت اله عالیزاد مسئول دفتر دانشکده ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه در زمستان سال ۱۳۵۰ خورشیدی دانشکده ادبیات با داشتن ۱۳ رشته تحصیلی بیش از ۳۰۰۰ دانشجو داشت.که بر این اساس دیگر از حالت دانشکده خارج و خودش یک دانشگاه بود.همچنین وضعیت کنکور و ضرورت انتخاب رشته موجب شکل گیری مشکلاتی در دانشگاه شده بود.مثلا رشته زبانهای خارجی این دانشگاه جذابیت کمتری نسبت به رشته های دیگر داشت. به همین جهت دانشجویانی که نمی توانستند رشته مورد علاقه خود را به دلیل پایین بودن رتبه انتخاب کنند ،به رشته های زبانهای خارجی روی می آوردند.

دانشجویان پزشکی دانشگاه تهران - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

تمرکز این دانشگاه بزرگ در تهران؛ مهاجرت ناخواسته  طالبان علم را از شهرستان به تهران در پی داشت.این موضوع هم مشکلات بیشتری را بوجود آورد.هزینه های سنگین زندگی در تهران مانع مهم درست تحصیل کردن بود.در زمستان سال ۵۰ خورشیدی یک دانشجوی دانشگاه علوم اجتماعی میگوید:ماهیانه ۶۰۰ تومان از پدرم میگیرم.۲۰۰ تومان اجاره بها،برای یک خانه قدیمی کهنه و تاریک میدهم.هفته ای یکبار سینما میروم با ۳۰ تومان درماه، ۱۰۰ تومان هم برای یک ماه پول ناهار می دهم.صبحانه نیز همینقدر خرج دارد.یا دیگری با روزی ۲ تومان پول ساندویچ مشغول تحصیل در تهران بوده است.تمامی این دانشجویان امیدوار بودند پس از کسب مدرک تحصیلی وارد بازار کار در شهر تهران شده و درآمد خوبی خواهند داشت.یعنی تحصیل به قصد کسب درآمد در همین دوران نیز به میزان بالایی رواج داشته است.

مشکلات متعدد دیگری نیز به دلیل عدم تطابق دانشگاه تهران با روند توسعه ،به تدریج سر باز کرد.به گونه ای که در دهه چهل و پنجاه ردی از حضور دانشگاه تهران در روند توسعه کشور دیده نمی شود.از دیگر سو چنانکه میدانیم دانش آموختگان دانشگاههای خارج بیشترین نقش را در روند برنامه های کشورداشتند.از این رو بنا نهادن دانشگاه تهران اقدام خوبی بود،اما در ادامه این دانشگاه از مسیر تاثیر گذاری در روند توسعه در کشور خارج شده بود.

حسن محرابی

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *