به گزارش “آژنگ نیوز”تبیین ارتباط پیچیده علی دهباشی،بیماری کورنا و فرهنگ ایران زمین؛می تواند از جنبه های متنوعی مسایل و مشکلات فعالیتهای فرهنگی در جامعه ما را آشکار سازد. علی دهباشی نزدیک به ۱۰ روز است گرفتار بیماری کورونا شده و در بیمارستان فیروزگر بستری است.او در طی سالهای گذشته به صورت ویژه و منحصر به فرد خودش، در حوزه فرهنگ این کشور فعال بوده است.دهباشی کارش را از چاپخانه آغاز کرده است یعنی او در حقیقت خاک خورده این حرفه و یا به تعبیر بهتر سرب خورده این وادی است. کارهایش همواره ویژه بوده است. از دهه ۶۰ که به انتشار کتابهای تاریخی و فرهنگی اقدام کرد،مثلا کتاب سفرنامه برادران شرلی را منتشر کرد که جایگاه ویژه ای در تاریخ دارد. و یا اقدام به انتشار سفرنامه مظفرالدین شاه کرد. اغلب کتابهای دوران مظفرالدین شاه را طرفداران مشروطه نوشته اند بنابر این فرجام کار در مورد تاریخ اواخر دوره قاجاریه معلوم است.اما دهباشی کتاب سفرنامه مظفرالدین شاه را چاپ کرده است ؛تا لااقل با نظرات بازیگر اصلی تاریخ قاجاریه آشنا شویم.این فهرست البته طولانی است.روش دهباشی برای تقویت ،تثبیت و تضمین ماندگاری فرهنگ ایران هم چشمگیر است. او کار مستقلش را با انتشار نشریه کلک از سال ۱۳۶۹ آغاز کرد. نشریه ای که دراین زمان درمیان بیش از ۳۰۰ نشریه دیگری هم که منتشر می شدند،منحصر به فرد بود. هم از نظر قطع،حجم،کیفیت مطالب و اهمیت نویسندگانی که در آن قلم می زدند.اما او فقط نشریه را مدیریت میکردو صاحب امتیاز آن دیگری بود،به همین جهت انتشار آن متوقف شد،تا بالاخره بخارا به صاحب امتیازی،مدیر مسئولی ،سردبیرو…علی دهباشی در سال ۱۳۷۷ منتشر شد.از همان شماره های اول کیفیت و منحصر به فردی آن قابل توجه بود.به گونه ای که علیرغم گذشت ۳۰ سال از انتشار کلک و بخارا ،نشریه ای مانند آن نداریم.در این میان البته چند شماره از سمرقند را هم منتشر کرد که بیشتر در زمینه خاص ادبیات بود و انتشار آن وتعطیلی اش هم حکایت ویژه خود را دارد. یک شماره هم نشریه طاووس را انتشار داد تا بدانیم از نظر کیفیت چاپ ،کاغذ ،گرافیک و رنگ می توان یک نشریه در حد اعلا عرضه کرد.همه اینها نشان می داد که کار دهباشی در حوزه مطبوعات هم ویژه است.اما او در زمینه معرفی و بزرگداشت چهره های فرهنگی هم هوشمندانه عمل کرده است. شبهای بخارا نشانگر آن است که او دراین نشستها چهره هایی را معرفی کرده که هر یک در زمینه کارشان بی نظیرند و هم اینک اگر در مورد هریک از این چهره های برجسته کشور بخواهیم تحقیق کنیم بهترین منبع همان شبهای بخارا است. برای اینکه گرفتار چالش طرفداری از برخی از این چهره ها نشویم ؛فقط یک نمونه متاخر را مثال می زنم . در همین امسال مسعود مهرابی مدیر مسئول مجله فیلم درگذشت. او نیز از چهره های بی نظیر مطبوعات کشورمان در سالهای اخیر بود.برای نوشتن در مورد این چهره شناخته شده هم منابع کم بودند. اما یکی از نشستهای علی دهباشی که در مورد مسعود مهرابی بود،بر این نقصان غلبه کرد. این نشستها در هر زمینه ای می تواند به عنوان یک منبع مورد استفاده قرار بگیرد. تمامی این تلاشهای نزدیک به نیم قرن ؛موجب شده دهباشی به یک چهره آشنا درمیان اهل فرهنگ بدل شود. در ادامه برخی اظهار نظرات چهره های فرهنگی را در خصوص دهباشی می آورم تا بعد به نکته ای دیگر اشاره کنم.
در یادداشتی از دکتر مقصود فراستخواه آمده: جناب دهباشی عزیز! امین موتمن فرهنگ و ادب و دانش یک سرزمین، سلام. امیدوارم هماکنون که من بیخبر نیز از بیماریتان باخبر شدم و سراسیمه این پیام را از عمق جان برایتان مینویسم مسیر بهبود رضایتبخش را طی میکنید. درود بر فرزند رشیدتان. ما همه قدر تو را میدانیم. ما تو را دوست داریم… شما یادآور نسل بیتکرار این سرزمین هستید… صدای نفسهاتان صدای آشنای حیات یک فرهنگ است. شما جاری زلال اندیشه و ادب هستید. فضیلتهای معرفت و هنر ایران را در امتداد نگاهتان همچنان می جوییم.
دکتر ابوالفضل خطیبی می نویسد: تقریباً همه مجلات ایران، از دورۀ زمانی انتشار خود از سه ماه تا چند سال عقباند، اما دهباشی، مثلاً با چاپ همین شمارۀ نوروزی (شمارۀ ۱۴۲، فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰) دو ماه از زمان خود جلوتر افتاد و گویا به خاطر همین، ویروس کرونا را هم گیج کرده باشد.
درنوشته مسعود بهنودآمده: حکایت اینست که على دهباشى از من به سن و سال کوچکترست.اولین بار در دومین جلسه مدرسه بهآذین – براى تاسیس کانون نویسندگان اول همدیگر را دیدیم. على همراه اسلام کاظمیه بود و من با آل احمد، هر دو مان به سنى نبودیم که سر سفره جایمان دهند
ولى گزارش میکردیم از همان موقع دقیق و رازنگهدار و واقف اسرار بود.
فاصله افتاد بینمان تا بعد انقلاب که سید ما – ابوالقاسم انجوى شیرازى – برگشت به وطن، سماور را روشن کرد و دیگر جمع دایر بود تا وقتی سیدنا زنده بود. با انتشار آدینه، سید به درخواست من و سیروس علىنژاد سردبیر آدینه مطالبى میخواند و رهنمایی میکرد، همین محبت را بارها بیشتر به کلک داشت.
نشریهای که على علم کرد – که بعد بخارا شد –
در این سالیان اگر بگویم هریک از بزرگان عرصه علم و ادب که خرقه تهى کردند، علی دهباشی بود که نوشته و سند و عکس از آنها آماده داشت، خود را میرساند و همه را خبر میکرد. راهی می شدیم.
حالا منطقه فارسىزبان او را میشناسد. صدتایى کتاب ویراستارى و تالیف کرده ٢٠٠ تایى هم لابد در حال حروفچینى و تصحیح و صحافى است. دلش برای شماره نوروزى بخارا هم نگران نیست. پست کرده برایمان.
فریدون مجلسی در توصیف فعالیتهای او می نویسد: علی دهباشی را از سالیان پیش از طریق مطبوعاتی که اداره میکرد، میشناسم. مطبوعاتی که سرانجام به بخارا رسید که در واقع کتابی است در قالب فصلنامه؛ و سالیانی است که ماندگار مانده است. از سالیان جوانیاش به نظرم فرد فرهنگمداری میآمد که گذشته از نامداران فرهنگی عرصه روز به سراغ پیران و فراموششدگانی میرفت که زمانی در عرصه فرهنگی کشور درخشیده بودند. معمولا عکسی به یادگار ضمیمه و خدمات و درخشش آنان را یادآوری میکرد. از زمانی که به مناسبتی برنامههای پرباری درباره شخصیتهای ادبی و فرهنگی و تاریخی تشکیل میداد که به شبهای بخارا معروف شد، نسبت به این فعالیت کنجکاوتر شدم. سخنرانیها و پژوهشهای مناسب اغلب در مجله بخارا درج و ثبت میشد و مخاطبین آن از از شرکتکنندگان در آن جلسات فراتر میرفت. گاهی که لابد کفگیر به ته دیگ میرسید به مناسبت آگاهی از شناخت من نسبت به فرد مورد نظر یا مرتبط بودن مطلب با تاریخ سیاسی متاخر از من نیز دعوت میکردند. آشنایی من با او منحصرا در حواشی همین جلسات بوده که تعداد آن کم نیست. از مواردی مانند بزرگداشت استادم دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، یا مدیر فقید شرکت سهامی انتشار استاد حسن محجوب که در عمر طولانی خود و تا آخرین روز جز در راه کتاب قدم برنداشت. یا در جلسانی مانند بررسی فرهنگی دوران عباس میرزا شاهزاده خوشنام قاجار یا حتی درباره شب شارل دوگل مرد شمشیر و قلم، یا بزرگداشت جواهر لعل نهرو به من نیز سهمی واگذار میشد. مناسبتهای فرهنگی دیگر بسیار بیش از اینها و مثلا با شرکت بزرگانی مانند استاد محمدعلی موحد نویسنده نامدار «خواب آشفته نفت» و حقوقدان مولاناشناس بسیار است که گزارشهای آن در بخارا مجموعهای را تشکیل میدهد. برای بسیاری از بزرگان ادبی ایرانی و غیرایرانی برنامه پژوهش و بزرگداشت ترتیب داده و اگر به عکسهای جلسات آغازین و عکسهای اخیر او در این جلسات نگاهی بیندازید، دیده میشود که در این مسیر طولانی با تبلیغ و متقابلا دریافت دانش و اعتلای فرهنگی، چگونه از خامی جوانی به مراحل پختگی تا مرز سوختگی رسیده است. اما در این میان کسی که سرش بیکلاه مانده خودش بوده که هنوز فرصتی دست نداده و خودش هم که قطعا در این فکر نبوده است که لااقل شبی هم به قدردانی از یک عمر دوندگی و خدمت فرهنگی او اختصاص یابد. چه بد که اکنون به بهانه جدی شدن بیماری او باید به سطوری چند در این باب اکتفا شود.
احمد محیط طبابطبایی در مورد فعالیتهای گسترده او چنین اشاره میکند: دهباشی در سالهای گذشته با کاری که انجام میداد، افرادی را که به شکلی مظلوم بودند و دیده نمیشدند، معرفی میکرد یا کارهایی را که چندان مخاطب نداشت و افراد و گروههایی که در سطح اجتماع دیده نمیشدند، تبدیل به جامعهای دیدهشده و معرِف کرد و آنها را از نکرهبودن و دیده نشدن درآورد. بههمیندلیل جایگاه دهباشی جایگاهی بسیار رفیعتر از افرادی است که تا به امروز اسم بردهایم و میشناسیم؛ زیرا دهباشی درواقع متعلق به همه حوزههایی است که ما به آنها توجه کرده و در اینجا ذکر میکنیم. وقتی به برنامههای دهباشی مینگریم و بهنوعی در آنها دقت میکنیم، میبینیم شبهای بخارا و مجله بخارا و سایر مواردی که دهباشی توانسته از آن طریق زاویههای فرهنگ ایرانی را به ما و دیگران بشناساند، چنان وسیع است که شاید در کمتر حوزهای دیدهایم؛ چنانکه آن را باید در یک سطح ملی و جامع بررسی کرد. از «کبوتران کشورمان» که در شب کبوتر به آنها پرداخت، تا کولیهایی که جایگاهی ندارند و بیخانمان هستند، دهباشی تنها کسی بود که به آنها پرداخت او بود تا ما با این جامعهای که ۱۶ قرن در ایران است، آشنا شویم. حتی گروههای ورزشی در شب امجدیه و سایر مواردی که هرکدام یک دانشمند، یک نویسنده و یک فرهیخته و حتی اگر خارجی بودند ولی به فرهنگ ایران توجه کرده بودند، پرداخته و آنها را در معرض دید و درک جامعه ایرانی قرار داده است.
ودرنهایت برای جلوگیری از تطویل کلام به نوشته دکتر ژاله آموزگار اشاره می شود که می نویسد:
میدانستم همه شما را دوست دارند ولی نه تا این حد!
میدانستم که روابط صمیمانه گستردهای دارید ولی تا این حد!
میدانستم بخارا جای خاصی در میان اهل قلم و اهل مطالعه دارد ولی نه تا این حد!
میدانستم مردم خدمات فرهنگی شما را ارج مینهند نه تا این حد!
میدانستم در آن سوی مرزها هم دوستان فراوان دارید نه تا این حد!
با این همه انرژی مثبت که به سوی شما فرستاده شده است باید شاهد بهبودی سریع شما باشیم!
چنانکه ملاحظه می شود اهالی فرهنگ قدر شناس علی دهباشی بوده و در مورد خصوصیات او مطالب بسیاری نوشته اند که به برخی از آنها اشاره شد. اما نکته قابل توجه این است که این نوشته ها بعد از بیماری او و ابتلایش به کورونا به نگارش درآمده اند. البته این نکته بدیهی است که اهالی فرهنگ قدر دان دهباشی بوده اند،منتهی بیشتر در ذهنشان؛ و این حجم از مطلب در مورد دهباشی به نگارش در نیامده بود. نکته دیگر آنکه بهر حال دهباشی هم طرفدارنی و هم منتقدانی داشت. اما چه باک در چنین عرصه ای و چنین حجمی از فعالیتها قطعا انسان در کفه ترازو قرار گرفته و سنجیده می شود.اما همین امر هم نشان از اهمیت دهباشی دارد که از چنین واکنشهایی بهره مند شده است. کتابی به نام قهرمان تاریخ اثر سیدنی هوگ وجود دارد که در آن به نقش قهرمان و یا به تعبیری به نقش اساسی افراد در ایجادرویدادهای تاریخی اشاره دارد ،البته نگارنده به نقش قهرمان در تاریخ زیاد توجهی ندارد، چرا که در شکل گیری رویدادهای تاریخی عوامل متعددی ازجمله افراد نقش دارند. اما در مورد دهباشی باید بگویم تقریبا مطمئنم که بعد از او کسی نیست که کارش را ادامه دهد. از ۴ صبح تا پاسی از شب گذشته ،کار میکرد،باز هم زمان کم می اورد. مجله منتشر میکرد،کتاب چاپ میکرد،به صدها نفر در روز مشاوره میداد ،برای نجات فلان کتابفروشی در فلان شهرستان نشست میگذاشت ،ماههای اخیر هم که در فضای مجازی فعال شده بود.در یکی از همین روزها که ملاقاتی بااو دست داد گفت آخرین شماره بخارا هر نسخه اش ۴۰۰ هزار تومان برایش درآمده است.وقتی از او پرسیدم که اگر مثلا چند میلیارد بدستت برسد چکار می کنی؟با سرعت و بدون تردید گفت چند شماره از بخارا را زودتر چاپ میکنم.به هرحال با روشن شدن ارتباط پیچیده دهباشی،کورونا و فرهنگ ایران ؛ دعا میکنم دوباره سرپا شده ،مطالبی که در مورد او نوشته شده بخواند و بداند چقدر طرفدار و حامی دارد و به میدانی که فقط خود او توان فعالیت در آن را دارد، بازگردد.
حسن محرابی
گروه گزارش