به گزارش “آژنگ نیوز”عباس زریاب خویی(۲۰ امرداد ۱۲۹۸-۱۴ بهمن ۱۳۷۳)درزمینه هویت ایرانی ،پژوهشهای گسترده ای داشته است،در اینجا به قلم میلاد عظیمی بخشی از ویژگی های تجقیقات او ارایه می شود.
۱- زریاب به ایران نگاهی جامعالاطراف داشت؛ ایران پیش از اسلام و پس از اسلام برایش موضوع پژوهش بود. فرهنگ عام و فرهنگ رسمی را گرامی میداشت. همه موزائیکهای رنگبهرنگ سازندهٔ هویت تاریخی و ملی ما را سزاوار پژوهش و شناخت میدانست. نگاهی به فهرست آثارش این نکته را مدلل میکند.
۲- از دل این نگاه جامعالاطراف که آب از سرچشمهٔ عقل و تحقیق خورده، لامحاله تکثرگرایی و به رسمیت شناختن اختلافهای انسانها و زندگی انسانی زاده میشود. باور به تکثرگرایی و التزام عملی به آن، نه فقط در آثار زریاب که در سیرهٔ عملی او نیز مشهود بود. او را به خلق خوش و فروتنی و مهربانی و آسانگیری ستودهاند.
۳- زریاب عامل همبستگی اقوام گوناگون ایرانی را نه فقط زبان فارسی که «فرهنگ مشترک ملی» میداند. زبان فارسی در نظر او -مانند دین و آداب زندگی- از مبانی و اجزای لایتغیر قومیت و ملیت است. میگوید فارسی زبانِ رابط و رسمی ماست که باید رسانهٔ فرهنگ مشترکی باشد که سازندهٔ ملیت ایرانی و معمار روح ملی ایرانیان است؛ یعنی سازندهٔ آن چیزی که ملیت و هویت ایرانی را از ملل دیگر متمایز میکند. همچنین او در یادداشتی که دربارهٔ علل سقوط شوروی کمونیستی نوشت، حس شدید ملیتگرایی را عامل فروپاشی نظام شوروی دانست. گفت که ملتهای سازندهٔ اتحاد شوروی بیش از حد بر ملیت خود تأکید داشتند و دوست داشتن ملیت خود را برابر نفی و دشمنی با ملیتهای دیگر گرفته بودند. همین تنافر و تنفر ملتهای سازندهٔ اتحاد شورروی از هم؛ عامل نابودی آن بود (شط شیرین پرشوکت، به کوشش میلاد عظیمی، صص۵۴۴-۵۴۵).


این نکته حیاتی است. نقد حال ماست. میآموزد که برای جلوگیری از فروپاشی ایران فقط به نیروی مسلح و قدرت و اقتدار سخت دولت مرکزی نباید دل بست بلکه اول باید تخاصمات و تعصبات میان اقوام ایرانی و اقشار ملت را کم و کمتر کرد. یک راه آن احترام گذاشتن به قومیتهاست؛ محترم داشتن و به رسمیت شناختن فرهنگ بومی و فولکلور و زبان مادری اقوام ایران است. زریاب به صراحت گفته که زبان مادری مردم را نمیتوان از آنها گرفت. گفته خود او افتخار میکند که ترکزبان است و زبان و ادبیات ترکی را غنی میدانست. معتقد بود که نباید میان ترویج و تقویت زبان فارسی و رواج و رونق زبان اقوام تضاد و تعارضی دید. تقویت زبان فارسی هم صرفا از راه گسترش کتابخوانی و بالا بردن میزان معرفت فرهنگی و فهم ادبی مردم میسر میشود. (گفتگو با دکتر عباس زریاب، غلامحسین میرزا صالح، فرزان روز، ص ۲۱و ۲۲).
۴- شناخت و حفظ و تقویت فرهنگ مشترک ملی در نگاه زریاب با بقای ایران پیوند خوردهاست. میگوید اجزای تشکیل دهندهٔ این فرهنگ مشترک را باید شناخت و محترم شمرد. به اعتقاد او «دین» از عوامل اصلی فرهنگ مشترک ملی است. در آثار او دینستیزی نمیبینید. از این لحاظ مثل تقیزاده، فروغی، بهار و دهخداست. زریاب اساسا طریق تجدید حیات فرهنگی ایران را «احیای باورها و اعتقادات خاص» ایرانیان میداند و مدافع و حامی این «اعتقادات» را نیز «کلام و فلسفه الهی و دینی» ایرانیان معرفی میکند و روزگار ما را نیازمند غزالیها و مولاناها و عطارهای جدید میداند (شط شیرین پرشوکت، ص ۵۵۱).
۵- یکی از مسائل دشوار ایران معاصر کیفیت رابطهٔ اسلام با ملیت ایرانی است. هر کسی در این زمینه برحسب و هم یا فهم گمانی دارد. زریاب میان اسلام و مستحیل شدن در عربیت فرق قائل شده و رابطهٔ ایران و اسلام را با زبان فارسی و شعر و شاهنامه پیوند زدهاست. در نگاه او ایرانیِ بیدار و آگاه از خصوصیت ملی خویش به برکت عقل سلیم و هوش فطری، توانست ایرانی بماند و همچنین در پینهادن و توسعهٔ تمدن اسلامی بیشترین مساهمت را داشته باشد (همان، ص ۴۵۴).
۶- نوع تعامل با فرهنگ و تمدن غرب از مسائل مهم ایران معاصر است. زریاب در کنار اذعان به خوبیهای فرهنگ غرب، به «تهاجم فرهنگی غرب» (با همین تعبیر) باور دارد و آن را خطرناک میداند. تنها راه نجات را بازگشت به بنیادهای قوی اخلاقی ملی میداند. میگوید قهر و غضب و شتم و اشتلم راه به جایی نمیبرد (همان، ص ۵۵۶و ۵۵۷).
۷- زریاب مثل تقیزاده و فروغی، برای تحقق توسعهٔ فرهنگی رونق اقتصادی را بر دموکراسی مقدم میداند (همان، ص ۵۵۵) و معتقد است ایرانی باید ثروتمند شود و رفاه اقتصادی داشته باشد تا خودبهخود به فرهنگ و امور معنوی توجه کند (همان، ص ۵۳۲).
۸- زریاب از زمانهٔ ناجوانمرد، تلخیها دید اما تلخ نشد و کامها را تلخ نکرد. تاریخدان حکیم وقتی از دریچهٔ عقل و علم و بصیرت تاریخی، به ایران و آیندهٔ ایران مینگریست، میفرمود: «به آینده خوشبینم» و ایران سرانجام «دوران شکوفای گذشته را از سر خواهد گرفت» (همان، ص ۵۳۳).
گروه گزارش