طبق یادداشت‌های روزانهٔ نیما یوشیج (نیما، ص ۲۵۴_۲۵۵)، او وصیت‌نامه‌اش را در دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۳۵ می‌نویسد؛ پیداست که نیما به هنگام نوشتن این وصیت‌نامه هیچ حال و روز خوشی نداشته است:

«امشب فکر می‌کردم، با این گذران کثیف که من داشته‌ام، بزرگی که فقیر و ذلیل می‌شود، حقیقتاً جای تحسر است.

فکر می‌کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت‌نامهٔ من باشد به این نحو که بعد از من هیچ‌کس حق دست زدن به آثار مرا ندارد به‌جز دکتر محمد معین اگرچه او مخالف ذوق من باشد.

دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند ـ ضمناً دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل‌احمد با او باشند. به‌شرطی که هر دو با هم باشند.

image 66 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

ولی هیچ‌یک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده‌اند، در کار نباشند. دکتر محمد معین که نسل صحیح علم و دانش است، کاغذپاره‌های مرا بازدید کند، دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده‌ام مثل کسی است که او را دیده‌ام.

اگر شرعاً می‌توانم قیم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمد معین قیم. ولو اینکه شعر مرا دوست نداشته باشد ـ اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همهٔ این اشخاص نام‌برده از هم بدشان بیاید. چقدر بیچاره است انسان!». (شب دوشنبه خرداد ۱۳۳۵) (نیما ص ۲۵۴_۲۵۵).

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *