“آژنگ نیوز”:نخستین توقیف تبعه روس پس از نود سال در ایران و شکستن قانون کاپیتولاسیون که توسط روس به ایران تجمیل شده بود؛از اقدامات یفرم خان رییس نظمیه دوران مشروطه بود.در واقع پس از وضع مالیات بر رسومات و تریاک ، بودجه دو هزار تومانی نظمیه تهران تامین شد و اوضاع آن مرتب گردید و سرورویی به خود گرفت.
در آن هنگام مقررات کاپیتولاسیون وجود داشت.بدین معنی که اتباع خارجی را دولت ایران نمیتوانست توقیف کند و اگر از لحاظ حقوقی شکایتی از آنها میشد ،در محکمه ای که با حضور نماینده سیاسی دولت متبوع آنها تشکیل میگردید ، رسیدگی باین شکایت میشد.
ابن محکمه هم بیشتر بعلت عدم حضور آنها تشکیل نمیشد و اگر از لحاظ جزائی اتباع خارجی مرتکب عملی میشدند.محاکمه آنها فقط بوسیله محاکم دولت متبوعتشان ممکن بود و آنها را برای محاکمه به کشوری خود میفرستادند و چه بسا که اصولا از محاکمه آنها صرفنظر میشد.
بدین ترتیب اتباع خارجی آزادی عملی زیادی در ایران داشتند و بیشتر اشخاص ناصالح که میخواستند سوء استفاده کنند و علاقه ای بحیثیت وطن خود نداشتند ، به تبعیت دولت های خارجی در می آمدند تا در پناه آنها بتوانند به خلافکاری های خویش ادامه دهند.

یفرم نفر نشسته سمت راست
از جمله آنها یکی از تجار بازار بنام قوام التجار بود که تبعه روس بود. روزی سمساری که دو پسر مجاهدش کشته شده بودند به نظمیه شکایت کرد که قوام التجار ششصد تومان پول او را خورده است و نمی دهد. از طرف نظمیه پاسبانی بمنزل قوام التجار فرستاده شد تا با و اطلاع دهد به نظمیه بیاید و شاید میان او و آن سمسار را صلح دهند .
پلیس درخانه قوام التجار را زده و او را طلبید تا احضاریه را ابلاغ کند. قوام التجار از اینکه پاسبانی برای احضار او فرستاده اند بر آشفت و هفت تیری دست بچه ۱۲ ساله خود داده میگوید برو پاسبان را بزن بچه هم گلوله ای بطرف پاسبان شلیک کرد و گلوله به پای آن پلیس اصابت نمود. خبر آوردند قوام التجار پا سبان را با گلوله زده است و کمی بعد، پاسبان را در حالیکه روی تخته ای انداخته بودند به نظمیه آوردند
بفرم چند نفر پاسبان و یک صاحب نصب را مامور کرد که بروند و قوام التجار را بهر ترتیبی شده، مرده را زنده بنظمیه بیاورند .این تصمیم در آن موقع کار کوچک و آسانی نبود، زیرا قوای روس در انزلی و نقاط شمالی ایران بودند . بهر حال آن عده رفتند و قوام التجار را از خانه اش بیرون کشیدند.
نخست در صدد مقاومت بر آمد ، ولی باسبان ها کشان کشان او را نظمیه آوردند یفرم او را باطاق خود خواست. وی خود را معرفی کرده و گفت : من قوام التجار تبعه دولت بهیه روس!
یفرم پرسید چرا آن پاسبان را با گلوله مجروح کردی ؟قوام التجار با جسارت هر چه تمامترجواب داد : خوب کردم چه حق دارید مرا به این جا بیاورید ، زیراتبعه دولت امپرا طوری روس هستم.یفرم گفت حالا که خوب کرده ببرید. توقیفش کنید او را به زندان بردند و این عمل تاثیر عمیقی در میان مردم تهران بخشید.
اعتراض اتمام حجت سفارت روس تلفن محرمانه عضد الملک به یفرم ولی فردای آن روز عکس العمل شدید سفارت روس در برابر این اقدام شروع شد. نخست سفارت روس یادداشت سخت و شدید اللحنی برای وزارت خارجه فرستاد و طی آن تقاضا کرد که فوراً قوام التجار آزاد شود. وزارت خارجه این یادداشت را برای نظمیه فرستاده و از یفرم آزادی قوام التجار را خواست،
اما یفرم جداً ایستادگی کرد و جواب داد : چون این شخص حیثیت و شئون نظمیه را لکه دار نموده است، او را آزاد نخواهم کرد. موضوع در هیئت دولت مطرح گردید و از طرف رئیس الوزراء وقت که محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی بود به یفرم فشار آورده شد که این تبعه روس را آزاد نماید، ولى یفرم جداً مقاومت کرد و گفت آزاد کردن او محال است. مگر من استعفا داده و از کار کناره گیری نمایم.
بدین ترتیب قوام التجار در زندان ماند و سفارت روس که با این اقدام حیثیت خود را در خطر میدید، مرتباً بوزارت خارجه فشار آورده و تهدید می کرد.
یکی از اعضای نظمیه در خاطرات خود در ارتباط با این موضوع می نویسد:یک شبی زنگ تلفن صدا کرد .عضد الملک تایب السلطنه میخواست با بفرم صحبت کند. یفرم دل درد کهنه ای داشت که بعضی اوقات عارض او میشد و بقدری سخت بود که از حرکت بازش میداشت . همه از این موضوع اطلاع داشتند. وقتی از دربار یفرم را احضار کردند، وی حس کرد بطور قطع به خاطر قوام التجار است و چون میداست که عضد الملک باو دستور آزادی قوام التجار را میخواهد بدهد و نمیخواست از لحاظ حافظ نزاکت از اطاعت و دستور او خودداری کرده باشد صلاح ندید که مستقیما با او صحبت نماید. به همین جهت به من گفت که بروید پای تلفن و بگوئید یفرم مبتلا به دل درد شده و نمیتواند از جای خود حرکت کند.
عضد الملک خودش پشت تلفن بود و وقتی با او بیماری یفرم را اطلاع دادم گفت به او بگوئید از سفارت روس اتمام حجت کرده اند که اگر تا فردا چهار بعد از ظهر قوام التجار آزاد نشود ، قراق های روسی بزندان نظمیه آمده و به عنف او را آزاد کرده و با خود خواهند برد و بدین ترتیب دیگر صلاح نیست او را در زندان نگاهدارید ممکن است نتیجه و خیمی داشته باشد.
یفرم گفت با تلفن جواب دهید اطاعت میکنم و سالار فاتح ( دیو سالار ) معاون خود را خواست با و گفت من فردا شهر نیستم و به محل نامعلومی میروم ولی شما بهیچوجه نباید محل مرا به کسی بگوئید و هر کس مراجعه کرد و گفت که قوام التجار را آزاد کنید ، جواب دهید بدون اجازه اینکار را نمی توانیم کنیم و ممکن است یور تینوف» افسر روسی با چند نفر قزاق باینجا بیایند که قوام التجار را با خود ببرند، او را به اطاق خود برده ومی گوید که این شخص خلاف کرده و بدون اجازه من نمی توانید آزادش نمائید. اگر قبول نکرد و خواست او را بزور ببرد مانع شوید و اگر غیر از این کردید، سر و کار من و شما با این ده تیر خواهد بود.

عضد الملک
یفرم تکلیف شاقی به سالار فاتح می کرد ، اما او چاره ای جز قبول آن نداشت. فردای آنروز یفرم ومن ب تجریش رفته و درباغی که روبروی کلانتری تجریش قرار داشت ماندیم . یفرم دستور داد آبگوشتی برای ناهار حاضر کنند و خودش دراز کشید بعد از ناهار به من گفت با تلفن یا نظمیه تهران ارتباط داشته و او را از جریان امور آگاه کنم.
سالار فاتح از پشت تلفن میگفت که از طرف دولت برای آزاد کردن قوام التجار مراجعه کرده اند، ولی او ابتکار را موکول به اجازه یفرم نموده و از محل یفرم نیز اظهار بی اطلاعی نموده است . بالاخره نزدیک چهار بعد از ظهر شد و خبری بدست نیامد و ساعتی هم از آن گذشت، باز خبری نشد و قزاقان روسی بنظمیه نیامدند.ما تا ساعت شش بعد از ظهر در تجریش ماندیم و چون خبری نشد ،یفرم اظهار داشت همانطور که انتظار داشتم شد. بعد به سرعت بهطرف تهران حرکت کرده و یکسر بدر بار رفتیم.
یفرم اجازه شرفبابی بحضور عضد الملک را خواست و پس از آنکه شرفیاب شد، نخست از اینکه دیروز قول داده و بقولش وفا نکرده است معذرت خواست و بعد جریان امر را برای او تشریح کرده گفت که وی پیش بینی میکرده این اتمام حجت توپ خالی بیش نبوده و قزاق های روسی هرگز بنظمیه نخواهند آمد و بهمین جهت دستور آزادی قوام التجار را نداده است و اگر دولت هم از توپ خالی بترسد و تسلیم شود مملکت هیچوقت سر و سامانی پیدا نخواهد کرد.عضد الملک از این قضیه خوشحال شده یفرم را مورد لطف خود قرار داد.
قوام التجار تا چند روز دیگر همینطور در زندان باقی ماند تا آنکه یکماه بعد و بارون دولیرس مستشار سفارت روس-این مرد بعدها در دستگاه تزاری روس مقام بزرگی پیدا کرده و فوق العاده معروف شد- از یفرم تقاضای ملاقات کرده و به منزل او آمد.مستشار سفارت روس نخست نشسته و از موضوع های مختلفی سخن راند و اصلا قضیه اتمام حجت را به روی خود نیاورد و در ضمن صحبت گفت راستی آقای وزیر مختار بمن گفتند از شما بپرسم که یکی از اتباع روسی بنام قوام التجار رامی گویند شما توقیف کرده اید آیا حقیقت دارد یا نه؟
یفرم جواب داد که بلی و من حاضرم پرونده امر را در اختیار آقای وزیر مختار قراردهم تا ایشان مطالعه کرده و قضاوت نمایند که نظمیه حق توقیف او را داشته است یا خیر؟ و من فوراً به شهربانی تلفن نموده و پرونده را خواستم و به مستشار سفارت روس دادم.چند روز بعد نزد مستشار سفارت روس بردند.پرونده را ضمن یادداشتی پس فرستاده و در آن یادداشت خاطر نشان کرده بود که حق با نظمیه است و این یادداشت در آرشیو وزارت خارجه موجود است.
این موضوع همینطور ماند تا آنکه تاجر باشی سفارت روس شروع به وساطت کرد و یفرم با این شرط ها حاضر به آزاد کردن قوام التجار شد که وی ششصد تومان به آن سمسار و ششصد تومان بابت غرامت به پاسبان و چهارصد تومان هم به صندوق تعاون نظمیه که به پاسبانان مجروح کمک میکرد؛ بپردازد.تاجر باشی روس این شروط را پذیرفت و پس از پرداخت غرامت ، قوام التجار آزاد گردید.
بدین ترتیب در آن موقع برای نخستین بار مقررات کاپیتولاسیون عملا لغو شد و اسناد و مدارک نامه های سفارت روس و آخرین یاد داشت آن سفارت بطور قطع اکنون در آرشیوهای وزارت خارجه موجود است.
گروه تاریخ
