“آژنگ نیوز”:برنامه دولت برای مبارزه با گرانفروشی چندین و چند بار در تاریخ ایران تکیه شده است.مثلا در دی ماه سال ۱۳۲۸ خورشیدی ماه؛ جدال شهرداری و دولت و کاسب کارها بود. شهرداری از چند هفته پیش برای هر چیز نرخ معین کرده بود. قانون کیفر گرانفروشان و تخته و شلاق هم پشت سرش بود. کاسب کارها یکی دو روز حرفی زدند. همان نرخهای سابق فروختند. اما شهرداری سخت گرفت . آنوقت دادو فریاد کسبه بلند شد می گفتند این نرخها هوایی معین شده، برای ما صرف نمیکند …. چند روز بعد، یا دکانها را بسته بودند یا اصلا توی دکان جنسی پیدا نمیشد. دردسر عجیبی بود …. آنوقت دولت آمد و اعلامیه داد که فعلا نرخهای شهرداری ملغی شود تا بعد رسیدگی کنند … دوباره دکانها باز شد.اما دراین میان کسبه هم برای نرخ گذاری کالاهایشان دلایل و حکایاتی داشتند که در ادامه آنها را می خوانید:
واکسی ها
در زمان جنگ جهانی دوم اجاره دکان ماهی پانزده تومان بود.حالا صاحب ملک بی انصاف ماهی شصت تومان میگیرد.آنوقت در آن روزها یک جفت کفش را واکس میزدم پنج ریال و حالا شهرداری میگوید بگیرید ۳ ریال اینها فکر نمی کنند ما چه جور باید زندگی کنیم. مگر شهرداری بقول خودش نمیخواهد هزینه زندگی را مخصوصا برای طبقه سوم پائین بیاورد و سطح زندگی ایین طبقه را بالا ببرد؟ همینجور میخواهند به ما بدبخت و بیچاره ها کمک کنند ؟ شاگردهای ما میگیرند روزی سه یا چهار تومان. میشود از اینهم کمتر به آنها داد ؟ دو تا از این شاگردها باید هر کدام پنج سر را نان بدهند.

اینها که نرخ میگذارند فکر نمی کنند چطور؟حالا ما کار نداریم که قیمت واکس و پارچه و صابون چقدر است … چه عیب دارد که یک قرآن و دوریال هم از توی جیب این اتومبیل سوارها که میخواهند کفششان همیشه براق باشد توی جیب ما برود ؟ عوض اینکه دولت یک ذره بفکر ما باشد هی میخواهد این لقمه نانمان را هم آجر کند !»
سبزی فروشها
.۰۰ همه این حرفها که برای سبزی میزنند بی خود است. ماها که دکان داریم خودمان از رعیت هایی که سبزی را از دهشان آورده اند و توی میدان میفروشند میخریم. آن ها هم هر روز مجبورند تا یک و دو بعداز ظهر جنشان را بفروشند و به دهشان برگردند .پس سبزی را نمی شود نگاهداشت یخ میزند ، خراب میشود و دیگر کسی نگاهش هم نمیکند.
اصلا توی این برف و باران و سرما سبزی زیر خاک هم یخ میزند.

یک عمله میگیرد روزی پنج تومان که آنها را از زیر یخ و برف بیرون بیاورد. اما شهرداری که این حرفها سرش نمیشود میآید و برای سبزی همان نرخ تابستان را میگذارد. خوب، رعیت هم وقتی می بیند برایش صرف نمیکند دیگر سبزی نمی آورد آنوقت میگویند سبزی ها را قایم کرده اند. آقا، مگر سبزی را میشود انبار کرد .؟ مثلا همین روزها که شهرداری برای ماهی نرخ معین کرده بود همه راهها بند بود و اصلا یکدانه ماهی بتهران نمیامد گفتند که برای خاطر نرخ شهرداری ماهیها را قایم کرده اند!
قصابها
… نمیدانم شما یادتان هست یا نه ؟ یک وقتی بود که توی ده بین تهران، جلوی هر دکان قصابی یا نزدیک آن، یک نفر هم توی طبق یک گوسفند گذاشته بود یا به درخت آویزان کرده بودو میفروخت. آنوقت ها قیمت گوشت هم ارزان بود . هر کسی گوسفندی داشت و میخواست بفروشد، میبرد داغ میکردند و بعد می آورد و میفروخت. می گویند هنوز هم در بعضی شهرها این رسم هست. اما ،خوب هر کاری که دولت در آن دخالت بکند خراب میشود .

شما خودتان دیده اید … اما یک چیزهم هست، بعضی وقتها اصلا گوسفند نیست.مرض می آید، بی آبی می شود ، علف نیست . این دیگر دست کسی نیست . گوشت گران می شود، برای آن که کم است … وقتی هم که زیاد شود ، ارزان می شود ….
کفش دوزها
آقا ،اصلا بنظرمن برای صنعت وصنعت گر،نمیشود نرخ گذاشت .یک کفش دوز، هم میتواند جفت کفش ۱۳ تومانی بدوزد ، هم ک جفت کفش ۶٠ تومانی. توی بازار حالا هم کفش دوازده تومانی هست . وب ، مشتری هم هر جور دلش
خواست میخرد. دیگر نمیشودبه یک نفر آقا گفت تو هر چه کفش میدوزی باید ۴۰ تومانی باشد.از اینها گذشته ،ما یک بسته جنس زیره میخریم ده هزارتومان . از این بسته صد کیلوئی هفتاد کیلو را دور میریزیم. یا یک کفش را با شور و آستر میکنیم سه تومان عین همانرا هم با تیماج آستر میکنیم ۵ ریال ظاهر هر دو هم مثل هم است.

… یک وقت یک بسته شورو میخریم وقتی کفش دوختیم میبینیم رنگ همه اش میرود . نه مشتری کفش رامیبرد ، نه صاحب کار جنس را پس میگیرد … آنوقت حساب این ضررها با کیست؟
وقتی به ما میگویند کفش را بفروش جفتی ٢۶ تومان، ما هم میائیم عوض گا ومیش تخت و توی آنرا، مقوا میگذاریم کفشی که باید شش ماه پوشید ، دو هفته هم پا بند نمی شود .. »
شیرینی فروشها
.. شما میدانید نرخ مواد اولیه ساختن شیرینی چقدر است؟ آرد مصرف شیرینی کیلوئی ۱۱ ریال شکر کیلوئی ۱۶٫۵ ریال روغن مرغوب کیلویی ۱۰۰ ریال، کره تبریزی کیلوئی ۸۰ ریال تخم مرغ صد عدد ۱۷۵ ریال با این حساب وقتی دستمزد و سوخت و کرایه برق و اسانس و ترشی و وانیل را اضافه کنیم، قیمت یک کیلو شیرینی میشود.

۴۵ ریال آنوقت شهرداری می آید و برای شیرینی تر و حنک نرخ می گذرد ۳۵ ریال خوب ما هم باید کاسبی کنیم باید نان بخوریم. از آن طرف اگر هم گران تر از نرخ شهرداری می فروختیم فوری روی تحت شلاق در ازمان میکردند. این بود که ما هم شیرینی کیلوئی سی پنج ر یالی درست میکردیم و می فروختیم از شکر و روغن و کره اش کم میکردیم .
مقواهای قوطیها را کلفت تر میکردیم و خلاصه کاری میکردیم که امور ما هم بگذرد.. یک موضوع خوشمزه این است که شهرداری نرخ شیرینی تر و خشک رایک جور معین کرده بود. خوب غیر از این هم توقعی نباید داشت. توی این مملکت همیشه تر خشک با هم می سوزه!»
……ادامه دارد.
گروه تاریخ
