“آژنگ نیوز”:سفارت شوروی در تهران شب چهارشنبه ۱۶ آبان ماه سال ۱۳۲۹ خورشیدی،سی و سومین سال انقلاب کبیر اکتبر را جشن گرفته بود.در این سال جشن شوروی ها رنگ و روی دیگری داشت.سادچییکف خنده از لبش دور نمیشد، دم در ایستاده بود و دست مهمانان را محکم می فشرد وزیر لب،به زبان روسی یا فرانسه،به آنها خوش آمد میگفت. کنار او زنش جای داشت. او هم به مهمانان دست میداد و لبخند می زد.
بعد کارکنان سفارت خوش آمد میگفتند و مهمانان را بوسط سالن راهنمایی میکردند.ساد چیکف ، از بیشتر رجال ایران دعوت کرده بود. نخست وزیر رزم آرا نیز درساعت هفت و نیم واردشد .او اسموکینک با پاپیون مشکی پوشیده بود .
روسها اصولا وقتی با کسی دست میدهند، برخلاف سایرین چندین بار دست طرف را تکان می دهند.
اما اگر بخواهند صحبت و دوستی خودشان را هم به کسی نشان بدهند ، آنقدر دست او را محکم می فشارند و امکان میدهند که شانه انسان درد می گیرد.
دستی که سادچیف با رزم آرا داد یکی از همین قبیل بود. رزم آرا وقتی دستش را ازدست سادجیکف بیرون
کشید،بی اختیاردست چپش را به سوی بازو برد وآنجا رامالش داد.همه نمایندگان خارجی هم آمده بودند.فقط گریدی ، سفیر کبیر آمریکا نیامده بود.

رزم آرا و سادچیکوف
می گفتند چون سادچیکف درجشن ژولیه آمریکا شرکت نکرده ،گریدی هم دعوت او را نپذیرفته ساد چیکف لباس رسمی مامورین وزارت خارجه شوروی را بتن کرده بود لباس سرمه ای با پاگون ملیله دوزی.مدالهایش را هم از این سر تا آن در، طرف چپ سینه زده بود.سایر کارکنان سفارت هم هر کدام همین لباس را بتن داشتند.روی میزهای گوشه وکنار تالار،درظرفهای بلورین ونقره ،سیگارهای بلند مشتوک دارروسی ریخته بودند.
هرکه از درمی رسید،اگرچه سیگاری هم نبود،هوس می کرد یکی از آن با پیروس های روسی دودکند.سیگارهای سفارت همه خیلی ملایم ومعطربود.بعضی ها یکی دو تا از آنها را برسم یاد بود توی جیبشان گذاشتند.
با قیافه مردانه و سبیلهای کلفت
ازنمایندگان سنا ومجلس شورا فقط عده معدودی دعوت شده بودند.البته عده ای از آنها جزو نمایندگان معروف و زبردست در مجلس بودند.اما چند تنی نیز از نمایندگان نسبتا گمنام در میان مدعوین دیده می شدند و شایداز خودشان میپرسیدند:چه امتیازی ما بر دیگران داشتیم که ما را دعوت کردند و دیگران را نکرده اند. اما آنهایی را هم که دعوت کرده بودند،هیچکدام زنهایشان را دعوت نکرده بودند.
رو بهمرفته سعی شده بود که هر چه ممکن است عده کمتری دعوت بشوند زیرا ،بطوری که یکی از کسانی که خیلی به سفارت شوروی رفت و آمد داشت میگفت؛ شوروی ها در سفارتخانه خود آنقدر بشقاب و لیوان و کارد و چنگال نداشتند که بتوانند عده زیادی را دعوت کنند و از طرفی هم نمی خواستند دست به قرض و قوله کارد و چنگال و شقاب و لیوان بزنند .
مردها همه لباس سیاه و پیراهن سفید پوشیده بودند.اما لباس زنها ، شباهتی با یکدیگر نداشت عده ای دامن لباسشان تا روی زمین کشیده می شد و عده ای تا سرزانو بود .
تنها مردی که لباسش با دیگران فرق داشت آقای حمزه غوت سفیر دولت عربستان سعودی بود. حمزه غوت لباس رسمی و غیر رسمی سرش نمیشد. همیشه همان عبای زرد کم رنگش را بدوش میانداخت وعمامه کوچکش را بسر میگذاشت و دور آن چند حلقه نی پیچ مانند پیچ های قلیان می بست. فقط در مجالس رسمی این نی قلیان زردرنگ و زرین بود.

حمزه غوت،درهمه دعوتها حاضرمیشد.قیافه مردانه و سبیلهای کلفتش؛بی اختیار نگاه ها را به خود میدوخت.اوهیچوقت به مشروب لب نمی زند و وقتیکه دعوت از طرف یکی از سفارتخانه ای غیر مسلمان بود،غذا هم نمی خورد. در شب جشن سفارت شوروی هم جز چند لیوان آب خوردن و دو لیوان دوغ آبعلی چیزی نخورد.
گروه تاریخ
