“آژنگ نیوز”:قدیمی ترین حروف چین سربی کشور با نام عبداله نبی فر که در دهه ۶۰ خورشیدی زنده بود؛در مورد کارو فعالیتهای یک حروف چین قدیمی ؛چنین حکایت میکند.او در یک گفتگوی مطبوعاتی در سال ۱۳۶۳ میگوید:سال ۱۲۸۸ متولد شدم و از سال ۱۳۰۰ شروع به کار کردم اواخر سلطنت احمد شاه و اوایل کودتای رضاخان بعد از اینکه ازدواج کردم صاحب ۱۰ فرزند شدم ۴ دختر و۶ پسر و هر طور بود آنها را به ثمر رساندم.
همه دیپلم گرفتند.درحال حاضر یکی از آنها مهندس قدرت است. یکی مهندس دستگاههای تهویه ویکی بازنشسته بانک سپه.از مدرسه که بیرون آمدم سه ماه تعطیل پدرم مرا گذاشت چاپخانه روشنایی که مال سید ضیاء الدین بودوآن موقع
روزنامه رعد در آن چاپ میشد. سه ماه که تمام شد چون به این کار علاقه پیدا کردم آن جا ماندم.روزی هزار خط حروف مانند بیرق پیروزی بود.

حروف چین تصویر - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

ما چهار نفر بودیم که این قدر تند می چیدیم. ساعتی ۱۰۰ خط ۱۱۰ خط حروف می چیدیم تا کلاس هشتم هم درس خوانده بودم روزنامه های متعددی در آن جا چاپ می شد، روزنامه طوفان روزنامه تجدد ،ایران روزنامه شفق سرخ روزنامه گل زرد روزنامه وطن و روزنامه های دیگر که در اول کودتای رضاخانی همه را گرفتند و تعطیل کردند ولی بعد که مستقر شد دو مرتبه اجازه چاپ داد. بهر حال روزنامه هایی بودند که مخالف بودند مثل روزنامه قرن بیستم طوفان و شفق سرخ ولی چاپ می کردند و توقیف میشدند و بعد دو مرتبه چاپ می کردند و دوباره توقیف می شدند.
از اول شاگرد عباس مسعودی بودم و با او کار می کردم و کارهای مقدماتی پخش را انجام میدادم و بالاخره بعد از ۳ سال در اثر پشتکار و زحمت زیاد توانستیم مؤسسه اطلاعات را پی ریزی کنیم. مسعودی در روزنامه اطلاعات اول حروف چینی می کرد.

یواش یواش حروف چینی را کنار گذاشت و شفق سرخ را تصحیح می کرد دو و سه بعد از نصف شب با هم می رفتیم خانه و یک دفعه هم ما را گرفتند بردند. حکوت نظامی بعد از مدتی با همکاری سه نفر دیگرروزنامه اطلاعات را دو ورقی مثل بولتن چاپ کردند.
روزی دویست تا پانصد تا هم چاپ میشد.مردم که سواد و فرهنگ نداشتند روزنامه بخوانند.در آن زمان عباس مسعودی هنوز به سن قانونی روزنامه نگاری نرسیده بود اما امتیاز روزنامه گرفت. آن وقت وزیر فرهنگ مرآت بود داور وزیر دادگستری و علی دشتی هم از روزنامه نگاران معروف اینها پارتی او شدند.
وقتی خبر را به ابوالقاسم شمیم که مطبوعات را سانسور میکرد دادند گفت مال کیه گفتند مال فلانیه گفت:نمی شود این هنوز به سن قانونی نرسیده مدتی اطلاعات در چاپخانه روشنایی چاپ میشد.هر چه رضاخان جلو می رفت اینها پشت سرش بودند.در سفر ترکیه عباس مسعودی به عنوان عکاس و خبرنگار همراه رضاخان بود.
بعد از بازگشت یک سفرنامه شاهی چاپ کرد، آن وقتها ازگراور و عکس خبری نبود نه دستگاهی بود نه چیزی توسط شخصی به نام عباس نعمت گراور تهیه کرد و سفرنامه رضاخانی چاپ کرد با جلد زرکوب خلاصه شاه خیلی خوشش آمد. و مسعودی آن سال وکیل شد.

بعد یک چاپخانه کامل از مشهد خرید چهار هزار تومان با حروف و خط برنجی و ماشینی چهار ورقی که چهار صفحه روزنامه توی آن بسته میشد.
تنظیم چاپخانه را به من محول کرد، من رفتم و همه جا را تمیز کردم حروف و برنجها را مرتب کردم یک مجله تجارت بود این مجله را در همین چاپخانه درست کردیم خودم هم حروف چینی میکردم و هم صفحه را میبستم یک مجله تقریباً پنجاه صفحه ای درست کردم که خیلی خوشش آمد کار روزنامه بالا گرفت و پیش می رفت تا کشف حجاب شد.
ما آن وقت خیلی بهتر از حالا بودیم مقدس تر بودیم طوری که از دست اینها میخواستم دست از کار بکشم تازه ازدواج کرده بودم و دو تا بچه داشتم ده سال هم بود که کار میکردم از آقای حجت که از قم آمده بود شاه عبدالعظیم کسب تکلیف کردم ایشان فرمودند شما رد مظالم بدهید و بعد ما شروع کردیم یواش یواش اطلاعات ترقی کرد.
از اول ما مشغول بودیم تا پنجاه سال هر نشریه ای هم اطلاعات چاپ میکرد اولین شماره اش به دست من
صفحه بندی میشد.

همیشه با روزنامه مبارزه داشتیم سر آگهیهای سینماها که عکسهای خیلی زننده چاپ میکرد. به من میگفتند تو چکار داری.میگفتم این جا مملکت اسلامی است.طوری شده بود که من فقط صفحه اخبار اقتصادی و ترحیم را میبستم وبه بقیه کار نداشتم.
از حروفچینهای قدیمی آقایان حسین فخیم زاده حسین احمد بیگی علی مظاهری حسین مظاهری اینها با من بودند و با هم کار کرده بودیم.
در مورد چاپ سنگی هم بگویم که راجع به چاپ سنگی من آن قدر یادم است که وقتی در چاپخانه روشنائی کار میکردم کاریکاتورهای روزنامه ناهید را چاپ سنگی میکردند. حروف اش را میچیدیم ولی کاریکاتورهایش را نقاش روی سنگ می کشید و بعد توسط پرس با دست چاپ میکردند. پانصد ششصد تا هم بیشتر چاپ نمیشد.
البته آن وقت روزنامه ها هم همان پانصد تا چاپ میشد.صدتاش هم بر می گشت مردم سواد نداشتند عده بخصوصی بودند که روزنامه را به یک عباسی می خریدند. همان طور پیشرفت کرد تا حالا که به تنوع روزنامه ها افزوده شده است.
اما کار حروفچینی کتاب کم بود چون اصلا کتاب خیلی کم چاپ میشد همین کتابهای داستانی کتابهای فرمول ریاضی و از این قبیل کتاب داستان خیلی چاپ میکردیم.
در مورد نوع حروف اولیه هم بگویم که شماره اول روزنامه اطلاعات با حروف هیجده مصری که زیر خالی بود چاپ شد با حروف مرکبه که هیچ کس نمیتوانست کار کند. فقط من میتوانستم مثلاً اگر میخواستی محمد بچینی «م» «ح» «م» درسته بود یک د بغلش می گذاشتی هر کسی ناشی بود نمیتوانست. اولین شماره اش دو صفحه بود جنگ دوم که کاغذ کم شد روزنامه را با حروف هشت چاپ کردیم که جای بیشتری داشته باشد و هر صفحه هم دوازده ستون برای این که جا کمتر بگیرد. من با حروف هشت روزی هزار و دویست خط آسان و راحت میچیدم کسانی بودند که تا آخر شب سیصد خط بیشتر نمی توانستند بچینند.


بعد از آن هم با حروف شانزده دوازده دوازده آلمانی هجده بیست و چهار برتول بیست و چهار سیاه سی وشش چهل و هشت و هفتاد و دو که حروف چوبی بود برای تیترهای بزرگ تنظیم می کردند. حروف ریزش همین حروف هشت بود.
ما در شرایطی زندگی میکردیم که از لحاظ بهداشت و جا از زندان بدتر بود گشت شبانه که زمستانها می آمد آن جا تا گرم شود قسم میخورد که زندان هوایش از این جا بهتر است خیلی سخت بود.

در سالهای اخیر با ماشینهای جدید هم کار کرده وصفحه بندی کرده ام.البته به اندازه رفع حاجت یاد گرفته ام که مثلا غلط گیری بکنم آن وقتها صفحه بندی خیلی مشکل بود، مثلاً یک مقاله ای را حروف چین فاصله دار میچید آخر سرده خط از یک و ستون زیاد میآمد مثلاً یک صفحه ای بود فرهنگی و اجتماعی اقتصادی و هر کدام یک ستون یک دفعه و می دیدیم فرهنگی اش بیست خط زیاد می آورد چکارش و کنیم زیر آن یکی ستون هم نباید برود از این لحاظ باید خیلی دقت میکردیم.

منبع نشریه کیهان فرهنگی

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *