“آژنگ نیوز”:خیابان شغال آبادتهران کجابودو شغال الملک کیست؟شاید تعجب کنید که بدانید تا سالهای ۱۲۸۰ و ۱۲۹۰ خورشیدی محله شاه آباد تهران (جمهوری ابتدای بهارستان کنونی)را بنام مرحوم شغال الملک؛ شغال آباد میگفتند چون شغال الملک در همین محله اقامت داشت دو خیابان دیگر هم در مجاورت شاه آباد بود که یکی به خیابان لختی و دیگری به خیابان شنی شهرت داشت زیرا هر دو خیابان بیابان بی آب و علف شن زاری بود و حالا هر دو خیابان بنام سعدی و دانشسرا از آبادترین خیابان های تهران میباشد .
شغال الملک و درویش غمزه از زوار دائمی تابستانی بقعه امامزاده داود بودند که تا برف کوهستان آب میشد از تهران به ا مامزاده داود میرفتند و تا موقعی که برف اول میبارید درآنجا می ماندند.من مرحوم شغال الملک را دو باردر امامزاده داود دیدم مردی بود بلند قامت ؛تنومند؛ریش مشکی انبوهی داشت و عمامه تِرمه سر می گذارد.همینطور درویش غمزه که در چادر قلندری مجاور چادر شغال الملک اقامت داشت.
درویش غمزه برعکس سایر درویشان مجرد ؛زن عربی داشت که به لهجه گیرنده عربی آواز میخواند و درویش ژولیده موی همین که آواز دلنواز همسر عزیز را می شنید چشمها را می بست دهان را هم می گذارد و مطابق آواز خانم عرب ابروان و سرو گردن را حرکت میداد و همانطور دهن بسته از میان حلق صدا در می آورد و باین جهت او را درویش غمزه میگفتند.
هنر عمده شغال الملک این بود که بهتر از شغال زوزه می کشید یعنی آهنگهای زوزه را بطور مختلف تقلید میکرد شبی از آن شبهای خوش زندگانی در امامزاده داود بودیم با اینکه چند روزی از چاه میگذشت از سرما توی چادر خزیده بودیم شمعها میسوخت سماور قلقل میزد شیرینی و آجیل و هندوانه فرد اعلای فرحزار( یا فرحزاد) کباب گوشت بره نذری نان نرم و گرم کیکائی ها و خلاصه هر چه دلت میخواست در آن بساط بود.
حضار از جناب شغال الملک خواستند هنر نمایی کند.شغال الملک گفت حالا زود است صبر کنید دیرتر بشود زوار بخوابند شمع ها و چراغها خاموش شود.
اهل مجلس هم قبول کردند در ضمن سرگرم تصنیفهای عربی خانم درویش غمزه و چشم و ابروی درویش شدند یکی دو ساعت بعد سر و صداها تمام شد زوار بخواب رفتند غیر از چراغ نفتی بالای بقعه هیچ چراغی روشن نبود ما هم شمع ها را خاموش کردیم. شغال الملک سرش را از چادر بیرون آورد و با آهنگ مخصوص صدای شغال در آورد. خودش می گفت این زوزه شغال های ماده است که شغال های نر دنبال آن میآیند. باور کنید یکربع ساعت طول نکشید که اطراف چادر عده او شغال جمع شدند ولی ما نتوانستیم جنسیت آنها را در آن تاریکی شب تشخیص بدهیم.
نویسنده:علی جواهر کلام
گروه گزارش