“آژنگ نیوز”:احمق درباری احمق واقعی یا مصنوعی بود؟هنری هشتم به خاطر تمایلش به قطع کردن سر هر کسی که با او در تضاد بود، از جمله مجموعهای از دوستان و نزدیکان سابقش – حتی دو نفر از همسرانش – بدنام است. بنابراین ممکن است فکر کنید که برای اینکه در دربار او سرتان را روی شانههایتان نگه دارید، باید حواستان جمع باشد و مراقب زبانتان باشید. و با این حال، یکی از چهرههایی که ظاهراً به راحتی در سالهای پایانی خونین هنری و سلطنت به همان اندازه خشونتآمیز جانشینانش دوام آورد، ویل سامرز، احمق دربار بود. سامرز پس از یک دوره طولانی و موفق در دربار تودور، در آرامش در دوران ملکه الیزابت اول درگذشت.
احمق دربار، همانطور که به ما نشان میدهد، یک دسته بندی عجیب از هستی بود. کاملاً متفاوت از دلقک، که قصد خنداندن مردم را دارد و در شوخی هم شرکت میکند، نکتهی ابله این بود که اشتباهاً وارد کمدی میشود.
ویل سامر در ازای کارش در دربار هنری، حقوق، تغذیه و لباس خوبی دریافت میکرد، اما زندگی مشابه سایر درباریان را نداشت. در سال ۱۵۵۱، چند سال پس از مرگ هنری، مبلغ ۴۰ شیلینگ به ویلیام سیتون، «که اعلیحضرت او را برای نگهداری از ویلیام سامر منصوب کرده بود» پرداخت شد.
سامر به یک «نگهدارنده»، کسی که از او مراقبت و نگهداری کند، نیاز داشت، زیرا مردم میدانستند که او نمیتواند از خودش مراقبت کند. او، به زبان آن دوره، یک «احمق بالفطره» بود – شخصی که امروزه به عنوان فردی با ناتوانی یادگیری میشناسیم.
حیوان خانگی پادشاه
مانند بسیاری از ابلهان درباری، سامرز به تندخویی شهرت داشت و گاهی اوقات وقتی عذاب میکشید، به شخص اشتباهی حمله میکرد. او همچنین، به طور غیرمعمولتری، به خوابیدن در لحظات نامناسب شهرت داشت. هیچ یک از این موارد برای یک درباری عادی حتی برای یک لحظه هم قابل تحمل نبود، که احتمالاً نکته همین است. او یک ضد درباری بود، و بدرفتاریهایش مانند یک حیوان خانگی بود. در واقع، داستانی وجود دارد که میگوید او با اسپانیلهای پادشاه میخوابید. دفاتر حساب به ما میگویند که او فقط حضوری گاه به گاه در دربار داشت، زیرا احتمالاً کمی حماقت راه به جایی نمیبرد.

هنری هشتم و ویل سامر
نقاشیها به ما میگویند که سامرز مانند یک پسر بدون ریش و موهایش را مانند یک دیوانه کوتاه کرده بود. متأسفانه، او آن تاج گل با زنگولههایی که ما تصور میکنیم را نمیپوشید، اما لباسهای گرانقیمت و متمایزی برای او دوخته شده بود تا او را از نظر بصری از انسانهای عادی دربار متمایز کند.
سامرز بیشتر لباس سبز میپوشید و ظاهراً لباسهایش با دکمههای ابریشمی با رنگهای روشن پوشیده شده بود که صد تایی برایش خریده بودند. همانطور که نشان میدهد، او عمدتاً برای شوخیهای شوخطبعانهاش آنجا نبود، بلکه برای نگاه کردن، خندیدن و مسخره کردن آنجا بود.
و به نظر میرسد که لگد و مشت خورده است. این یک کمدی پیچیده نبود. یکی از منابع بعدی میگوید که سامرز میگوید پادشاه «جعبهای را به گوش من داد که از سه اتاق به من برخورد کرد، از چهار جفت پله پایین آمد، از بالای پنج بشکه به ته انبار افتاد». این از آن چیزهای لونی تونز است.
همانطور که ناپلئونِ ایان هولم در فیلم «راهزنان زمان» ساخته تری گیلیام میگوید: کمدی درباره «چیزهای کوچک به هم برخورد میکنند» است. جای تعجب نیست که جان هیوود، نوازنده و نمایشنامهنویس دربار هنری هشتم، از اینکه سفارشهایش در حال نابود شدن بود، در حالی که دربار هنوز به این نوع چیزها میخندید، بسیار ناراحت بود. مثل این میماند که شکسپیر اخراج شود و گروهی از کشتیگیران کوتوله جایگزین او شوند.
هیچکس احمق نیست
اما چیزی که سامرز را تا این حد به یاد ماندنی کرد این بود که درباریان هرگز نمیتوانستند کاملاً در مورد او تصمیم بگیرند. آنها بارها میپرسیدند که آیا او واقعاً یک «احمق طبیعی» است یا یک «احمق مصنوعی»؟ آیا شوخی علیه او بود یا علیه آنها؟
معروفترین بذلهگویی سامرز چنین است که :ویلیام سامر، دلقک پادشاه به هنری هشتم گفت: «خواهش میکنم اعلیحضرت، شما آنقدر کلاهبردار، آنقدر پیامرسان و آنقدر فریبکار دارید که پولتان را بالا بکشند، که همه را به خودشان اختصاص میدهند.» او باید میگفت «حسابرسان، نقشهبرداران و دریافتکنندگان». ویل سامر با این شوخی به پادشاه خود میگفت که توسط اطرافیانش مورد کلاهبرداری و سوءاستفاده قرار گرفته است. سامر آزاد بود که چنین حقایق ناراحتکنندهای را به هنری بگوید زیرا او دلقک او بود و پادشاه عاشق شوخیهای طنزآمیز او بود. تعداد کمی از افراد دیگر در دربار تودور جرأت میکردند چنین چیزهایی بگویند.
در نهایت، کسی باور نمیکند که سامرز واقعاًالی یک «احمق بالفطره» بود، «هر چه به ذهنش میرسید میگفت، هر از گاهی ناخواسته به یک عبارت طنزآمیز برمیخورد یا ناخواسته چیزی میگفت که میتوانست با کمدی عجین شود».
گروه گزارش