“آژنگ نیوز”:بنان با صدای گرم و نرم و موزونش نه تنها خود خواننده موفق و بی نظیری بود. بلکه بسیاری از خوانندگان رادیو را آموزش داد.
خودش میگوید: استاد من ضیاء الذاکرین رسایی بود. بعد آقائی بود بنام ناصر سیف که هر دو از دوستان پدر من بودند. البته در خانواده من موسیقى سابقه داشت نه بطور جدی چون کارشان این نبود.
مادرم برای خودش پیانو میزد خواهرهای من تار میزدند پدرم خیلی ذوق آواز داشت صدای خوشی هم داشت و البته اکراه داشت که جلو کسی بخواند بهر حال گوش مناز بچگی با موسیقی آشنا بود و این صدای تار و آواز و پیانو که پیانو که در خانه ما بود مرا به خوانندگی کشید مدتها بطور غیر رسمی میخواندم تا بعد از شهریور ۲۵۰۰ که به رادیو آمدم اولین آهنگی هم که در رادیو خواندم آهنگی بود در اصفهان که قبلا خانم ملوک ضرابی آنرا خوانده بود و من آنرا با ارکستر «سنجری» اجرا کردم.

بعدها مرحوم روح الله خالقی، مرا با کارهای کنسرتهای بزرگ آشنا کرد و سالهای بسیار آهنگ های زیادی را با ارکستر بزرگ خواندم و قبل از اینکه نتوانم بخوانم بدلیل خستگی کار خوانندگی را کنار گذاشتم. بجز کار خوانندگی، سالها در هنرستان عالی موسیقی تدریس کردم. در رادیو سرپرست کلاسهای موسیقی بودم و عضو شورای موسیقی اشنائی من با روح الله خالقی توسط علینقی خان وزیری بود.
آقای خالقی از شاگردان آقای وزیری بود و لیسانسیه موسیقی و ادبیات هر دو زمانی که با ایشان آشنا شدم، ایشان معاون اداره کل موسیقی کشور بود. پیش از افتتاح رادیو بیشتر اوقات در هنرستان موسیقی ملی یا انجمن موسیقی ملی با هم بودیم و با هم کار میکردیم. با هم به رادیو آمدیم و با هم بودیم تا ایشان فوت کردند.
مرحوم خالقی کارهای برجسته بسیاری دارد و من سخت به ایشان معتقد و علاقمند بودم. آقای خالقی مردی بسیار محجوب و کم حرف بود. فقط به کار خودش مشغول بود و به مطالعه درباره موسیقی می پرداخت. خیلی هم هم در کارش جدی بود. کمتر شوخی میکرد و در کارش کمتر گذشت داشت.
در این ضمن چون ما با مرحوم رهی معیری دوست بودیم، ایشان هم میامدند. ما سه نفر بودیم و شعر اکثر آهنگهای آقای خالقی را ایشان میساختند. من به رهی هم خیلی علاقه داشتم و خیلی نزدیک بودیم .سالها بود که با هم دوست بودیم و همکاری نزدیک داشتیم.
آقای رهی معیری نرمش خاصی داشت همیشه خندان و متبسم بود. همیشه تمیز بود خیلی شیک بود. برعکس بعضی شاعرها که فکر میکنند باید ریششان را نتراشند همیشه میگفت: چون شاعر از زیبائیها تعریف میکند. باید زیبایی را از خودش شروع کند.
و همینطور قبل از همه این آقایان من با مرحوم مرتضی محجوبی دوست بودم البته آن زمانها در ابتدای این دوستی من بطور جدی آواز نمیخواندم که از آهنگهای ایشان استفاده کنم. شاید خواننده های دیگر استفاده میکردند. ولی بعد که به رادیو آمدم از آهنگهای محجوبی خیلی استفاده کردم و خیلی خوشم میآمد از جمله یک بیات ترک است یک دشتی است <با عنوان “من از روز ازل”.
آنچه به خاطر دارم، مرحوم محجوبی یک قدری عصبانی بود.مرد تندی بود ولی همانقدر که تند بود قلب صافی داشت استاد بزرگی بود من هرچه دارم از استادانم دارم.
گروه تاریخ