“آژنگ نیوز”:منطقه سعادت آباد تهران ملک سید ضیاءالدین طباطبایی بود. او پس از کناره گیری از سیاست به زراعت و آباد کردن این منطقه پرداخت. در سال ۱۳۲۸ خورشیدی آقای سید ضیاء الدین از آن دل و دماغ سابق افتاده بود. وقتی جوان بود، یکدقیقه هم آرام نداشت ، هرجا میرفت صحبت از سیاست میکرد . روزنامه های او باندازه ای فروش داشت که تا سالهای بعد هم آقای سقا، مدیر توزیع جرائد آرزوی فروش آنها را میکرد. موقعی هم که از فلسطین بایران آمد، باز هوای سیاست در سرش بود. در مجلس اکثریتی تشکیل داد و وقتی آقای کافتارادزه برای گرفتن امتیاز نفت شمال به تهران وارد شد، آن اعلامیه معروف خودش را انتشار داد اما زندان آقای قوام السلطنه(در سال ۱۳۲۴ خورشیدی) این روح سیاسی را از او گرفت
یکسال تمام در زندان بود و در عرض این مدت جز چند نفر از دوستان صمیمی او دیگر کسی بسراغش نرفتند. همه آنهایی که در اوج قدرت، سید ضیاء الدین را به عرش میرساندند، از دور او پرا کنده شدند. آن وقت با خودش عهد کرد که دیگر وارد سیاست نشود، منتهی چون نمی توانست آرام بماند در همان زندان شروع به تفسیر قرآن نمود. وقتی هم حالش بد شد و او را بخانه خودش منتقل کردند ، به نجاری پرداخت. اگر بخانه او وارد میشدید ، محصول یکسال زندان و چند ماه تحت نظر بودن او مشاهده میشد. منتهی نه اجازه انتشار آن تفسیر را میداد و نه میگذاشت که کسی از نجاری هایی که کرده است عکس بردارد. بنابریان سید ضیاء الدین مانده بودو سعادت آباد .

سید ضیا در سعادت آباد
سعادت آباددر این زمان (۱۳۲۸ خورشیدی) یک ملک وسیعی بود بین ونک و اوین ، وقتی نخستوزیر اسبق ایران، این ملک را خرید نه آب داشت و نه آبادانی ، فقط یک قلعه مخروبه در آن بود که چند دهاتی در آن زندگی میکردند. سیداول کاری که کرد، حفر چند قنات بود . بعد دستور داد برای کارگرها خانه های مخصوص ساختند تا کسی این خانه ها را نمیدید باور نمیکرد که ممکن است با صرف هزینه بسیار کم خانه هایی به زیبایی و راحتی ساخت. هر خانه ۶٧ متر زیر بنا داشت و شامل یک اطاق پذیرائی، یک اطاق خواب، یک اطاق نشیمن، و یک مستراح ویک آشپز خانه بود .
از روی حسابی که آقای سید ضیاء الدین میکرد ، هر خانه در حدود چهار هزار تومان تمام میشد و اگر صدتا از این خانه ها می ساختند، خرج آن به سه هزار تومان تقلیل پیدا میکرد.
وقتی کسی به سعادت آباد بروید خودتان را در یک ده کاملا اروپائی می بینید. هر روز دویست و پنجاه نفر عمله در این ملک کار میکنند. ارنوک کوه گرفته تا قعر دره همه جا محیط فعالیت و کار است .
کارگرها در وقت معینی بسر کار میروند و در ساعت معینی دست از کار میکشند. سعادت آباد تنها ده ایران بود که حتی حیوانات آنهم آب تصفیه شده می خوردند.
در همین ده کوچک ، چهار سیلو وجود داشت و سید ضیاء الدین معتقد بود، باید ملاکین ایران بیایند و بینند که در این کشور هم ، با صرف مقداری وقت و اندکی همت، میتوان دهانی شبیه به دهات مدرن دنیا ساخت.
بدین ترتیب سیدضیاء الدین در سعادت آباد مشغول بود ، دیگر نخست وزیر کابینه کودتا را کمتر در تهران میشد پیدا کرد. صبح ها نزدیک ساعت شش صبح از خواب بلند میشد و هنوز کارمندان اداره برای رفتن به ادارات بیرون نیامده بودند ، که اتومبیل سید ضیاء الدین در جاده تهران و تجریش بحرکت میآمد.
وقتی او به سعادت آباد میرسید، کارگر ها تازه شروع بکار کرده بودند .آنوقت، سیدضیا لباس کارش را میپوشید و برای سرکشی به عملیات مختلف براه میافتد این کار به قدری برایش مشغول کننده و شیرین بود که بقول خودش محالست
آنرا بگذارم و دنبال سیاست را بگیرم.
او یک سوت داشت که به منزله زنک اخبار اوبود . هر وقت با کارگری کار داشت سوت میزد و کارگرها همه سر خودشان را بلند میکنند . آنوقت آقای سید ضیاء الدین ، کارگر مورد نظر خود را صدا می کرد و سایرین بکار مشغول می شدند.بدین ترتیب او در این مکان در بقیه عمر به کشاورزی پرداخت و در سال ۱۳۴۸ درگذشت.
گروه تاریخ
