“آژنگ نیوز”:تاسیس «کانون کار و آموزش» یکی از اقدامات مهم اجتماعی در زمینه بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور ایران پس از جنگ دوم جهانی بود.در سال ۱۳۲۸ خورشیدی سازمان خدمات اجتماعی گداهای تهران را در «کانون کار و آموزش»جمع کرده بود. از در کانون که وارد میشدید ،یک گدای خوش ریخت،مثل یک سرباز ،محکم پاهایش را بهم میکویید و بشما سلام میداد. چندقدمی که جلو میرفتید ،یک گدای دیگر میآمدو شما را به دفتر می برد. اگر هم نمیخواستید برویدچاره نداشتید. چون این گداها چیزی که بلدبودند،اصرار کردن و سماجت بود ،هر طور بود ،مراجعه کننده را یکسر به دفتر میبردند و تا اجازه ورودنمیگرفتند، نمیگذاشتند وارد حیاط کانون بشود .

گدایان قبل از ورود به کانون کار و آموزش
محل کانون کار و آموزش، سابقا اداره باربری آرتش بوده وکسانی که سابقا محل باربری ارتش رادیده بودند و حالا به تماشای کانون کار و آموزش می رفتند ، نمی توانستند باور کنند که بناهای رفیع و باغچه های زیبا ، همان خرابه ای است که یکی دو سال پیش به چشم آنها خورده است .
آقای ملک افضلی، رئیس کانون ،گفته است که ایجاداین موسسه نشان میدهد که در این مملکت ، علیرغم همه مشکلات ، اگر کسانی بخواهند ، میتوانند کار کنند.
در تابستان سال ۱۳۲۸ خورشیدی در کانون کار و آموزش سازمان ۳۰۴۰ نفر گدا زندگی میکردند .گداها را ابتدا بحمام می بردند و پس از ضد عفونی کردن بدن ایشان ، لباس تازه میپوشادند و به محل مخصوص خود راهنمایی میکردند. برای اطفال و زنان و مردان سه قسمت مجزا وجود داشت . کسانی هم که عائله داشتند ،در اطاق های مخصوص با عائله خودشان به سر میبردند. وظیفه گدایی که در کانون کاروآموزش زندگی میکرد ، این بود که صبح زودپیش از طلوع آفتاب، محل خواب خود راتمیز کند و بعد وضو بگیرد و نماز بگذارد .

گدایان بعد از حضور در کانون کار و آموزش
نزدیک ساعت هفت صبح ، نان و چایی برای آنها میآوردند و از ساعت هشت بزرگها برای کاربکارگاه میرفتند و بچه ها ، راه کودکستان ودبستان را در پیش میگرفتند … کارگاههای کانون کار و آموزش شعبات مختلفی داشت وهر کس ،مطابق ذوق خود ، یک شعبه آنراانتخاب میکرد. در این کارگاهها ، به اشخاص تازه وارد کار میآمورختند و از کسانی که سابقه کار داشتند، در ساختن اشیاء مختلف استفاده میکردند.
مردم بهترین مبلها و زیبا ترین چمدانها وکمترین کفش ها را میتوانستند از کانون کارو آموزش سازمان خریداری کنند .
قالی هایی که در کارگاههای قالی باقی کانون یافته میشد در زیبایی و ظرافت کمتر نظیر بود .
نقشه این قالیها را از کاشان و کرمان تهران آورده بودند و کوشش می کردند در مواد اولیه آن نقص و عیبی وجود نداشته باشد. رنگ این قالیها را خود کارگران کانون میساختند و مقدار زیادی از آن هم ، بمصرف خارج میرسید. کسانی که از رنگهای کانون مصرف کرده بودند ، همه تصدیق داشتند که در میان رنگهای ساخت ایران از همه بهتر و ثابت تر است. روی جعبه این زنگها ، اولیای کانون از خریداران و مصرف کنندگان و سایر مردم تقاضا کرده بودند بروند و از نزدیک عملیات کانون را به بینند ولی افسوس که کمتر کسی این دعوت را اجابت کرده و روزانه جزیکی دو نفر که برای یافتن کلفت و نوکر یه کانون میرفتند؛ دیگر کسی بدانجا پا نمیگذاشت !

گدایان در کارگاه
در مدخل کانون دو چاه آب وجود داشت که روزانه چندین سنگ آب از آنها خارج میشد دو سال پیش ازآن یک قطره آب هم توی این محوطه وسیع پیدا نمیشد اولین کاری که اولیاء سازمان کردند حفر دو چاه بزرگ بود و آبی که از این دو چاه بیرون آمده بودنه تنها محوطه کانون را بصورت باغچه های زیبایی در آورده بلکه بمصرف اهالی جنوب شهر نیز قرار بود برسد. قرار بود در فروردین ماه سقاخانه ای در جلوی کانون بوجود آید تا مردم جنوب شهر بتوانند هنگام بی آبی از آن استفاده کنند.
کودکان کانون کار و آموزش به نسبت سنین عمر خود در کودکستان یادبستان مشغول تحصیل بودند. همین بچه گداهایی که دائم در خیابانها دنبال مردم بودند و محال بود بدون گرفتن بول رهایشان کنند حالا پشت میز مدرسه نشسته و درس میخواندند.
جالب ترین گدای کانون کار و آموزش آقائی بود که عضو اداره راه شوسه تهران بود. این آقا را مأمورین سازمان در خیابان اسلامبول پیدا کردند و او را به کانون کار و آموزش بردند.سر و وضعش بد نبود، ولی هیچکس خیال
نمیکرد گدای خیابان اسلامبول ، کارمند دولت باشد. وقتی خواستند او را بحمام ببرند، او قاتش تلخ شد و فریاد زد: «چرا به مأمور دولت اهانت می کنید؟ابتدا خیال کردند دیوانه است، اما بعد معلوم شد راست میگوید .
گداهایی که در کانون کار و آموزش زندگی میکردند پس از آنکه توانستند برای خود اندوخته ای فراهم کنند باید به مسقط الراس خودشان بروند.در این موارد،کانون بلیط مسافرت آنها را خریداری میکند و اندوخته ای را که در طی کار خود جمع کرده بودند، بدستشان میدادند و آنها را بخدا میسپردند.

البته عده کمی از اینها دوباره برمیگشتند و برای بار دوم و سوم سرو کارشان با کانون میافتاد ولی اکثریت آنها در نتیجه آموزش و پرورش مخصوص راه دیگری برای زندگی در پیش میگرفتند و غالبا از همان هنری که در کانون یاد گرفته بودند، برای امرار معاش خود استفاده میکردند. کانون کار و آموزش با تمام تشکیلات خود فقط نود نفر عضو داشت که زیرنظر آقای ملک افضلی رئیس فعال و باذوق آنجا انجام وظیفه میکردند. طبق آخرین آمار ، (۱۳۲۸ خورشیدی)کانون موفق شده بود ۷۵۰۰ نفر از گدایان را، پس از تعلیم یک هنردستی، به مسقط الراس خود باز گرداند .
گروه تاریخ
