“آژنگ نیوز”:هوشنگ نهاوندی، سیاستمدار، اقتصاددان و از چهرههای برجسته دوران پهلوی دوم، در ۹۳ سالگی در پاریس ۲۷ مهرماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی درگذشت. او وزیر علوم و رییس پیشین دانشگاه تهران بود.او سال ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد، در دبیرستان “فیروز بهرام” دیپلم گرفت و پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران به پاریس رفت و صاحب مدرک دکترا در اقتصاد دولتی شد.
نهاوندی پس از بازگشت به ایران و چندین سال فعالیت در مدیریت و مشاورههای اقتصادی دولتی در کابینه حسن منصور در رأس وزارت تازه تاسیسشده آبادانی و مسکن قرار گرفت.
او از سال ۱۳۴۳ که کابینه امیرعباس هویدا شکل گرفت نیز سه سال دیگر در همین سمت باقی ماند.
سال ۱۳۴۶ عضو هیات امنای دانشگاه مشهد شد و سه سال بعد ریاست دانشگاه شیراز به او سپرده شد.
نهاوندی در فاصله ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ریاست دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در همین دوره مدتی هم عضو و رئیس “گروه اندیشمندان” بود که شاه از جمله در چارچوب تهیه گزارشها و پیشنهادها برای مقابله با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی دهه پر التهاب پنجاه ایجاد کرده بود.

برای تبیین چهره نهاوندی به چند خاطره از ایرج افشار در ارتباط با نهاوندی اشاره می شود:
یکم.
«آشنایی من با نام ایشان مربوط به نشرِ مقالهای است که ایشان برای درج در راهنمای کتاب نوشت. پس از آن، وقتی که رئیسِ دانشگاهِ شیراز بود، مرا به کنگرهٔ سعدی و حافظ دعوت کرد. یکی از مراسم کنگره، دیدارِ اعضا با ملکهٔ وقت بود. نهاوندی چون دانست که من با اعضای کنگره آشنایی دارم و میتوانم چند کلمهای در هویتِ هر یک بگویم، از من خواست که شرکتکنندگان را یکبهیک معرفی کنم.
موقعی که به ریاستِ دانشگاهِ تهران رسید، راهِ دوستیِ دلپذیری را با من پیش گرفت و در پیشبردِ پیشنهادهایی که برای گسترشِ کتابخانهٔ مرکزی میشد، به یاد ندارم که ان قلتی گفته باشد. استخوان لای زخم نمیگذاشت. از برگزاریِ جلسات و سمینارهای فرهنگیِ کتابخانه دلخوش بود؛ همیشه میآمد و تا پایان میماند.
نخستین نمایشگاهی که در زمانِ او ترتیب دادم، پیشنهادی بود که در آغازِ ریاستِ خود، در زمینهٔ توجه به ادبیاتِ معاصر و نمودنِ مقامِ کسانی مثلِ هدایت و آلاحمد کرد و گفت: «به اینگونه نمایشگاهها دانشجویان بیشتر راغباند.» قصدش به دست آوردنِ دلِ دانشجویان بود و به جلوهرسانیدنِ تمایلاتِ آنها. هم میخواست حتیالمقدور از تنشِ موجود بکاهد و بر من مسلم شد که در این پیشنهاد، پشتوانهاش را هم دارد.
با همکاران دستبهکار شدیم و نمایشگاهی از آثار و تألیفات و عکسهای علیاکبر دهخدا، صادق هدایت، جلال آلاحمد و صمد بهرنگی تشکیل دادیم. مرتضی ممیز در تنظیمِ آن، ذوق و هنرِ خود را به تمام و کمال نشان داد. نامِ نمایشگاه را از “چرند و پرند” تا “زن زیادی” گذاشتم. مقبول افتاد، ولی بعضی از دانشجویانِ رادیکال دیدنِ آن را تحمیلی به خود میدانستند. معتقد بودند که دانشگاه نباید چنین مراسمی داشته باشد و تجلیل از بزرگانِ ادبی را باید گروهِ مخالف انجام بدهد.
نهاوندی در گذاردنِ نامِ دکتر مصدق بر سرسرای کتابخانهٔ مرکزی، به مناسبتِ آنکه کتابخانهاش در دانشگاهِ تهران نگاهداری میشد، حقی عظیم دارد.» .
دوم.
«کار گودبرداری ساختمان کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران از زمستان سال ۱۳۴۳ آغاز شد. در آن موقع، تصدی وزارت آبادانی و مسکن بر عهدهٔ کفایت دکتر هوشنگ نهاوندی بود و چون خود پیوند تعلیماتی با دانشگاه داشت، طبعاً کار ساختمان کتابخانهٔ مرکزی را به دیدهٔ اعتنا مینگریست.
نهاوندی چند تن از متصدیان مسؤول و مهندسان مشاور و ساختمان را مکلف کرده بود که هر دوشنبه صبح در محل ساختمان جلسه داشته باشند».
سوم.
«در تابستان ۱۳۵۰ دکتر هوشنگ نهاوندی عهدهدار تصدی ریاست دانشگاه شد. تقدیر الهی بود که او آخرین کوششهای مؤثر را در راه تمام شدن بنای کتابخانه و تهیه وسایل باقیماندهٔ آن، که خود در مقام وزارت آبادانی و مسکن مسؤول آغاز شدن ساختمان بود، به کار بندد.
آماده شدن ساختمان کتابخانه موجب بازدید رسمی مقامات کشوری در نخستین روز مهرماه ۱۳۵۰ شد.» .
چهارم.
«اکنون که این مقاله تجدید طبع میشود، باید گفته شود که پشتیبانی مؤثر دکتر هوشنگ نهاوندی در پیشرفت امور کتابخانه موجب افزایش مجموعههای کتاب و دامنه یافتن فعالیتهای دیگر آن بوده است و گزارش سال ۱۳۵۳ بهترین نمودار آن است.»
پنجم.
«هنگامی که ساختمانِ کتابخانهٔ مرکزی… آمادهٔ گشایش میشد، با دکتر هوشنگ نهاوندی… در میان گذاشتم که بهمانند همهٔ کتابخانههای مهمِ جهان، ضرورت دارد نامِ اهداکنندگانِ کتاب به کتابخانههای دانشگاه تهران، بر دیوارهٔ یکی از جرزهای کتابخانه نوشته و نقر شود تا تشویقِ دیگران و تحسینِ عمومی نسبت به عملِ پیشینیان باشد.
گفت: «کار بسیار خوبی است، موافقم، انجام بدهید.»
گفتم: «اما بدانید نامِ دکتر محمد مصدق هم در میان آنها هست، زیرا او کتابخانهٔ شخصیِ خود را به مدرسهٔ علومِ سیاسی بخشیده بوده و دو سالِ حقوقِ نمایندگیِ دورهٔ چهاردهم را هم به دانشکدهٔ حقوق داده بوده است تا کتاب بخرند…»
گفت: «پس گزارشی تهیه کن و همهٔ نامها را بنویس و چند روزی تحمّل کن تا بگویم چه باید کرد.». هفتهای نکشید که تلفن کرد و گفت: «مانعی وجود ندارد، اسمِ مصدق را هم به همان ردیفی که نوشتهاید ثبت کنید.»
به هر تقدیر، نهاوندی به هر تمهید و مذاکرهای بود، موافقتِ ضروری را کسب کرده بود».
دو کتاب مهم تالیف شده توسط نهاوندی نیز عبارتند از:
کتاب محمدرضا پهلوی، آخرین شاهنشاه وآخرین روزها پایان سلطنت و درگذشت شاه.
گروه گزارش