“آژنگ نیوز”:گدا گیری ، مبارزه با گدائی، جمع آوری گداها؛ یا هر چیز دیگر میخواهید اسمش بگذاریداز سال ۱۳۲۲ و زمان جنگ دوم جهانی شروع شد و میخواستند شر چند هنگ گدا را از سر مردم تهران کم کنند .گداها از بس زیاد شده بودند؛ خیلی اوقات خیلی مزاحم مردم میشدند و دست گداهای سامره را از پشت بسته بودند.
در زمانهای سابق شهرت بین المللی منحصر به گداهای سامره بود که میگفتند در سماجت از گداهای همه شهرها جلوتر هستند ولی گداهای تهران این حق تقدم را از آنها گرفتند و مقام درجه اول را به خود اختصاص داده بودند.

گدایی خانوادگی!
دراین زمان هم گدای مبتکر ومخترع فراوان است و کارهای ابتکاری متعددی میکنند که پول جمع کردن برای مریض برای کفن و دفن میت بی باعث و بانی اسفند دود کردن جلو پای زنها ، گریه کردن در مجلس ختم اشخاص خواب دیدن مرحوم مغفور – آقا که نور از صورتشان میبارید و روز بعد آن خواب جعلی دروغ را با آب و تاب برای بازماندگانش شرح دادن ، از جمله از ابتکارات بود. البته یک جوان بیست و سه چهار ساله خوش قیافه و خوش اندام دیگر بود که راه بی سابقه ای برای گدائی پیدا کرده بود باین ترتیب که زلف ها را شانه میزد – ریش میتراشید کت و شلوار و کفشش هم
نسبتاً مرتب بوداما پیراهنی کهنه و پاره بر آن داشت. اوایل شب میرفت دم خانه ها خانم را صدا میزد بالحن
وقیافه کسی که از خجالت میخواهدآب شود می گفت معطل شدم پیراهنم را فروختم اگر برادرم بفهمد آبرویم میرود پول نمیخواهم هیچ تقاضائی ندارم . فقط اگر ممکن است یک پیراهن به بنده بدهید!
مردم هم که آن صورت قشنگ و سرو لباس مرتب را میدیدند فوراً پیراهنی باو می دادند که چند قدم آنطرف تر به کودکی می داد و آن کودک همه جا دنبال او بود و هر شب از پنج تاده و گاهی بیشتر پیراهن از درب
خانه ها میگرفت یکسره به قهوه خانه ای میبرد به یک دوره گرد می فروخت پولها را بر میداشت و مستقیما عازم مراکز فساد میشد و تا فردا غروب خوش بود !
نقشه تهران در خانه گدا
این گدای مخترع یک نقشه بزرگ تهران داشت که هر روز یک کوچه یا یک خیابان را انتخاب می کرد. به آن کوچه می رفت و روی نقشه علامت میزد تا بداند کجا رفته و کجا رفته است . حساب کرده بود اقلاسه سال و نیم طول می کشد تا یک دور کوچه های تهران و شمیران را به نوبت طی کند.
عجیب تر این بود به هرخانه ای میرفت با مداد بطوری که کسی متوجه نشود علامتی روی درب خانه میگذاشت تا بداند و دفعه دیگر آن خانه نرود که مچش گیر بیفتد!
طرفدار گدائی
جالبتراز همه این است که عده ای میگفتند اگر گدا توی کوچه نباشد تکلیف صدقه دادن صبح چه میشود؟ چون بسیاری اشخاص عادت داشتند صبح که از خانه خارج میشوند حتما بعنوان صدقه پولی به گدا بدهند و سلامت خود را با دادن صدقه که دافع بلا است تامین نمایند . بعضی از این اشخاص پیشنهاد میکردند خوب است سر هر کوچه و هر خیابان صندوقهای کوچکی بدیوار نصب شود که مردم صبح صبح پولی را که عادت دارند برای صدقه بدهند در آن صندوق بیاندازند و آن پول هم فقط خرج نگاهداری گداها شود آنهم گداهای عاجز .
شهلا رشتی صاحب دو آپارتمان
در همین تهران یک زن گدا بود بنام شهلا رشتی که شصت سال از سنش میگذشت آنچه مسلم بود یک خانه در پائین خیابان شاهپورو یک آپارتمان در خیابان سی متری داشت که اجاره میداد معذالک دست از گدائی بر نمیداشت و خوراکش فقط خرده نانی بود که درب خانه ها میگرفت. چند دفعه او را گرفتند و به امین آباد بردند ولی هر دفعه یک نفر قالی فروش که مردم می گفتند امانت دار پولهای شهلا رشتی است میرفت قباله مستغلات خانم محترم را نشان میداد از او ضمانت میکرد. و از امین آباد میاورد و خانم محترم (!) بلا فاصله مشغول گدائی میگردید؟

جمع آوری گداها با کامیون و اعزام به امین آباد
حلاج دوره گرد
یک قیافه بر جسته دیگر در گداهای تهران ، جوان سی ساله ای بود که میگفت شغل او حلاحی است از دختر خوشگلی خواستگاری و با او ازدواج کرد.
محل کسب خودش را به عیالش و اقوام عیالش در دکانی در خیابان مولوی تعیین کرده بود ولی هر وقت عیالش بآنجا میرفت کسی که در دکان بود میگفت نقی برای حلاجی بخانه ها رفته است .
زندگانی نقی مرتب و دروزی از بیست تاسی تومان درآمد داشت بدون آنکه عیالش از کار او خبر داشته باشد تا پس از چند سال تصادفا یک شب زن نقی با برادرش از خیابان کاخ عبور میکردند نقی را دیدند کمان حلاجی دست گرفته بنام اینکه آن روز کاری پیدا کرده وعیالش با دو طفل شیر خوار گرسنه هستند مشغول گدائی است.
تازه زن نقی فهمید شوهرش چکاره است. و چرا هر وقت دم دکان او میرفت در دکان نبود .
تهیه و تدوین:حسن محرابی
گروه تاریخ