“آژنگ نیوز”:انتخاب ملکه زیبایی در دوران قاجار در ایران رایج شده است.کمتر کسی است بداند انصافا در مسابقه و انتخاب ملکه زیبائی هم کشور ما از فرنگی ها جلو بوده یعنی صدها سال قبل از آنکه این مسابقه میان فرنگیها معمول شود در ایران بطور خصوصی در بعضی مواقع عملی میشده .
مثلا یکی از خوانین گرجستان( گرجستان آن زمانها جزو ایران و خراجگذار شاهنشاه ایران بود) که اغلب اوقات در دربار صفوی به سر میبرد و جزو رؤسای اسکورت پادشاه بود در آغاز هر فصل در اصفهان مسابقه ای ترتیب میداد که دختران مسیحی مقیم اصفهان در آن مسابقه شرکت میکردند ولی باین ترتیب که در آن مسابقه ها عملا رقص بازیبائی توام بود که هر دوی آنها در جلب نظر حضار دخالت و تاثیر داشت.

این شاهزاده ثروتمند و خوشگذران گرجی موقع اقامت در گرجستان قبل از اقامت در اصفهان سالها این رویه را ادامه داده بود بدون آنکه خبری و سر و صدائی بر پا شود. ولی در اصفهان هنوز بیش از سه چهار دفعه این رسم و عادت دیرین خود را عملی نکرده بود که کار مواجه با اشکال گردید و ناچار شد دست از این تفریح معمول سنوانی خود بر دارد.
جریان این بود شاهزاده گرجی در دربار پادشاه صفوی رقیبی از امرای لشکر داشت که از اهالی زنجان بود و این سردار آذربایجانی و شاهزاده گرجستانی نسبت به یکدیگر رقابت و هم چشمی داشتند.
این سردار وقتی شنید مجالس مسابقه زیبائی شاهزاده گرجی خیلی طرف توجه قرار گرفته و حتی رجال سرشناسی که بعلت رسوم اجتماعی با قیود مذهبی در این مهمانی مسابقه زیبایی حاضر نمیشوند ، این کار را با آب و تاب برای یکدیگر نقل میکنند سردار هم در صدد تقلید و رفابت بر آمد و خواست با تشکیل دادن چنین مجالسی از رقیب خود عقب نمانده باشد.
ولی او مسلمان بود و شاهزاده گرجی مسیحی؛ این بود فکری کرد و دستور داد ده ها کنیز زیبای چرکسی و رومی و بلغاری برای او خریداری کنند که بر کنیزان سابقش اضافه شدند و یک روز که چند نفر از دوستان محرمش حضور داشتند اوهم مسابقه زیبائی و به قول امروز : انتخاب ملکه زیبائی را میان کنیزان خودش عملیساخت ولی..
ولی این کار خیلی سر و صدا برپا نمود و مورد اعتراض واقع گردید گفتند اگر این کار معمول و مد شود مبانی اخلاقی متزلزل می گردد و موجب ترویج فساد میشود قرار شد دیگر کسی دنبال این کار نروده حتی شاهزاده گرجی هم ممنوع شد و قول دادهر گز مسابقه زیبائی را تکرار نماید.
افسانه ابریشم
میان در باریان قدیم معروف بود ناصر الدین شاه هر چندی یکبار عملا مسابقه زیبائی برپا می کرده و قاضی این مسابقه هم منحصربخودش بود که زنهای متعدد عقدی و صیغه اش را در استخر آب یا در اطاق یک جا جمع میکرده
و روی ذوق و سلیقه خودش قضاوت مینموده که داستان آن مشهور است .
قبل از او هم قصه ابریشم و مسابقه ابریشم فتحعلی شاه سر زبانها بود که چون معروف است و سابقا در این مجله هم نوشته ایم از تکرار آن خودداری میکنیم . خلاصه این بود که فتحعلی شاه دستور می داد مقداری ابریشم خیاطی را ریز ریز کرده روی پرده حریری میریختند.
زنهای شاه روی آن ابریشمها راه می رفتند پای هر کدام صاف تر و ظریفتر بودطبعاً ابریشم کمتری به آن می چسبید!
ولی مطلبی که شاید کمتر کسی از آن اطلاع دارد جریان یک مسابقه زیبائی و انتخاب ملکه زیبایی است که بدستور فتحعلی شاه انجام شد و همان دفعه اول دفعه آخر گردید یعنی جریانی رخ داد که دیگر حتی پادشاه مقتدر مستبدی چون فتحعلیشاه هم یفکر تکرار و تجدید آن مسابقه نیافتاد .
مسابقه مزبور ، اتفاقاً در فصل تابستان انجام شد که شاه و حرم سلطنتی در نقطه ای از شمیران(گویا در ارتفاعات گلاب دره) بودند و قرار شدیکروز در آنجا مسابقه زیبائی ترتیب دهند.
حالا درست معلوم نیست آیا فتحعلی شاه ازداستان آن شاهزاده گرجی و سردار زنجانیچیزی شنیده بود یا خودش با این فکر افتاد؟
از جمله شرایط و مقدمات مسابقه این بودکه هر کدام از زنهای بی شمار فتحعلی شاه قرار شد لباس مخصوصی به ذوق و سلیقه شخصی خودشان تهیه کنند که روز مسابقه بپوشند ومستقیماً به حضور خاقان برسند.
یکی از زنهای شاه یک پیراهن حریرآسمانی رنگ برای خودش تهیه کرد که صدهادانه مروارید به آن دوخته شده بود و بر رویش هم اسم فتحعلی شاه با القاب و عنوان کامل رسمی با الماس دوخته بود که لباس خیلی زیبا و جالبی از کار در می آمد و از این گذشته تا آن روز کسی چنان ابتکاری از خودنشان نداده بود.

یکی دیگر از زنهای شاه با این زن خوش سلیقه رقابت شدید داشت و خودش را رقیب او میدانست بدون آنکه با آنهمه زنهای دیگر کاری داشته باشد شب و روز مراقب ومزاحم آن سوگلی جوان و زیبا بود و سعی داشت در هر کار از او تقلید کند.
زن سوگلی و مبتکر شاه با آنکه سعی کرده بود کسی از رنگ و فرم و مشخصات پیراهن ابتکاریش مطلع نشود رشوه و تطمیع؛ کار خود را کرد و رقیب او توانست پیراهن را دوراز چشم صاحبش تماشا کند.
زن سو گلی خوشحال بود آن لباس زیبای بی نظیر، زیبائی او را چند برابر میکندوبازار همه زنان حریم سلطنتی را از رونق میاندازد .
ولی روز مسابقه ناگهان معلوم شد پیراهن گمشده است ناچار لباس دیگری پوشید و به صحنه مسابقه رفت به محض ورود منظره ای دید که نزدیک بود دیوانه شود همان زن رقیب و مزاحم او عیناً پیراهنی بهمان شکل منتها با تغییراتی جزئی و مختصر پوشیده است که دیدن این منظره حالتی شبیه به جنون در زن سوگلی شاه ایجاد نمود. به جان رقیب خود افتاد اورادزد لباس خود دانست. پیراهنش را چاک داد. مرواریدها والماسها را کند و لگد مال نمود. غوغای بزرگی بر پاشد که فتحعلی شاه را توبه کار ساخت دیگر در صدد انجام مسابقه زیبائی برنیاید.
نویسنده:ابوالقاسم فرزانه
گروه تاریخ