“آژنگ نیوز”: سرنوشت غم انگیز بازیگر نقش دختر لر در سال ۱۳۳۵ خورشیدی و تنها پس از نزدیک به ۲۰ سال از حضور صدیقه سامی نژاد در اولین فیلم ایرانی؛نشانگر بی رحمی بدون تردید سینما است.باستانی پاریزی که در سال ۳۵ خورشیدی به عنوان یک خبرنگار در شهر کرمان فعالیت میکرد در مورد سامی نژاد می نویسد:
هنگامی که در سالن جلسه امتحان سوم متفرقه قدم میزدم متوجه چهره ای فرسوده و نگران شدم که در عین کهولت و شکستگی حاضر بدادن امتحان شده است ، با خود گفتم این زن کیست و گرفتن گواهینامه سوم متوسطه بچه درد او میخورد .
یکی از مراقبین زن آهسته بمن گفت او را میشناسی؟ گفتم نه گفت این دختر لر است !
دختر لر اسمی که از چند سال قبل بگوش من آشناست ، کسی که در اولین فیلم فارسی که دیدم مرا تحت تاثیر قرارداد، گوئی هنوز آهنگ صدای او که «جعفر» را صدا میکرد در گوشم طنین انداز است

سالها پیش که هنوز صدیقه سامی نژاد دختر کی دوازده سیزده ساله بود با نامزدش دماوندی در بم زندگی میکرده یک روز جوانی سراسیمه منزل داخل شد و با پریشانی و التهاب گفت: صدیقه! خدا حافظ، تا دیدار ما کی باشد صدیقه گفت چه میگویی چرا خدا حافظ اتفاق تازه ای است؟
آری امروز با محمد ژاندارم صحبت میکردم تفنگ نو او را گرفتم که تماشا کنم دستم روی ماشه رفت و گلوله خارج شد و یک راست قلب محمد ژاندارم را شکافت من هر چه بخواهم بیگناهی خود را ثابت کنم لااقل چند سال باید زندان باشم خدا حافظ دماوندی حق داشت زیرا کشتن یک ژاندارم در اوایل دوره پهلوی هر چه بیگناه باشد کار خطرناکی بود ناچار از بم خارج شد در باغ دشت روى یک اتومبیل باری سوار شد و در حالیکه صدیقه زیبا را برای آخرین بار وداع میکرد بطرف مشرق و بسوی سرنوشتی نا معلوم حرکت کرد.
از زاهدان بطور قاچاق واردهندوستان شد و سالها در هند به این در و آن در زد و با ایرانیان مقیم هند آشنا شد و کم کم سرو زندگی جمع و جور کرد بعد از چند سال که قضیه قتل ژاندارم خوابید و قاتل فراموش شد دوباره به هم برگشت که صدیقه را همراه برد صدیقه به اجبار خانواده خود؛در این مدت با شخصی به نام گله داری ازدواج نموده بود ولی این ازدواج نتیجه مطلوب را نداده منجر به طلاق شده بود.
صدیقه و دماوندی دوباره به هند باز گشتند در آن ایام (۱۳۱۲) سپنتا (جعفر ستاره دختر لر) به فکر تهیه فیلم افتاده بود، صدیقه که دختری زیبا بود به موافقت شوهرش در رل گلنار در این فیلم شرکت کرد فیلمی که مدتی در محافل تهران سر و صدایی راه انداخته بود.
باری پس از مدتی توقف در هند با سرمایه وزندگی مرتب به ایران بازگشتند. اما مثل اینکه هنوز سر نوشت بازی خود را با دخترلر تمام نکرده بود در نتیجه اختلافی که بین شوهرش و رئیس دفتر استانداری کرمان پیش آمد ناچار طلاق گرفت.
ازاین وقت به تنهائی با مادر خود در تهران بزندگی ادامه داد کم کم فروغ جوانی از چهره او رخت بربست و با فروش اموال و اثاثیه ای که تهیه کرده بود روز گار می گذراند.
سال ۱۳۳۴ خورشیدی به راهنمایی مادرش در تهران توانست در وزارت بهداری برای بهداری جیرفت استخدام شود که ظاهرا حقوق ماهیانه او به دویست تومان نمیرسد.

کارت ورود به جلسه امتحانات سامی نژاد
در آن روزها (۱۳۳۴ خورشیدی)خیال به سرش زده بود که تصدیق سال سوم متوسطه را بگیرد و شاید بتواند ازبهداری به فرهنگ منتقل شود که میزان حقوقش بیشتر شود.
اما معلوم نبود نتیجه امتحان او هم مانندامتحان هنر پیشگی منفی از آب درآید یا مثبت ؛ بهرحال مردمی که چند روز پیش برای ورودگارى کوبریک هنر پیشه خارجی سرو دست می شکستند؛ بد نبود بدانند که هنر پیشه سی
سال قبل آنان ؛ در گرمترین و دور افتاده ترین نقاط کشور با ماهی ۱۸۰ تومان ساخته زندگی فقیرانه داشت.
نکته تکمیلی :در همان زمان خانم سامی نژاد با مطالعه این مطلب در واکنش اظهار داشته بود:لازم است متذکر شوم که جریان نامزدی من آنطوریکه نوشته شده بود نبوده به علاوه اینجانبه شش سال در ایران نبوده و در بمبئی بسر میبردم و اگر تحصیل میکنم علت آن استخدام در فرهنگ و دریافت اضافه حقوق نیست بلکه من اصولا تحصیل را دوست دارم و شغل دولتی را هم برای آن انتخاب کرده ام که بتوانم به هم وطنان خودم خدمت کنم و الاکسانی که مرا میشناسند میدانند که احتیاج مالی ندارم .
گروه تاریخ
