“آژنگ نیوز”:نگاهی به تاریخچه تولید جوکهای سیاسی اروپای شرقی کمونیست ؛نشانگر این نکته مهم و تاریخی است که طنز سیاسی جنبه مهمی از زندگی روزمره در اروپای شرقی کمونیست بود ؛و البته همزمان یک دریچه فرار عاطفی و بحران قلبی نیز شناخته میشد. انواع مختلف جوک‌های ضد رژیم با احتیاط، در خانواده‌ها و بین دوستان مورد اعتماد رد و بدل می‌شد. برخی خود کمونیسم، برخی دیگر روسیه/اتحاد جماهیر شوروی و در بسیاری از موارد دیکتاتور محلی، هر کسی که بود را مسخره می‌کردند. برخی دیگر بر کمبودها، سختی‌ها و سایر محرومیت‌های زندگی روزمره تمرکز داشتند. نمونه‌هایی از چنین طنز سیاسی اغلب ظاهر می‌شدند، ناپدید می‌شدند و سپس به شکلی تغییر یافته دوباره ظاهر می‌شدند. بسیاری از این جوک‌ها که در اروپای شرقی کمونیست رایج بودند، از کشوری به کشور دیگر می‌پریدند و نسخه‌های بازیافتی یکدیگر بودند که با شرایط و شخصیت‌های هر کجا که پخش می‌شدند، سازگار می‌شدند. تشخیص اینکه هر بذله‌گویی خاص از کجا سرچشمه می‌گیرد غیرممکن بود و به کجا و به چه شکلی ختم می‌شد، به همان اندازه ناشناخته بود.

علاقه علمی گسترده‌ای به چنین طنز اروپای شرقی، از جمله تحلیل‌ها و خلاصه‌های متعدد، معطوف شده است. حال و هوای و محتوای حداقل برخی از این آثار در عنوان یکی از این مجلدات، «جایزه اول: پانزده سال!» نوشته سی. بنک و ای. داندس، نهفته است. این عنوان از لطیفه رومانیایی زیر گرفته شده است: مسابقه‌ای برای بهترین لطیفه سیاسی اعلام شد. آیا می‌دانید جایزه اول چه بود؟ نه. پانزده سال! این لطیفه هوشمندانه هم ریسک و هم «پاداش» انجام چنین فعالیتی را در بر می‌گیرد.

جوک - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در طول خدمت من در سفارتخانه‌های ایالات متحده در مسکو، بخارست و صوفیه در دوران کمونیستی، بخش‌های سیاسی گهگاه نمونه‌هایی از طنز سیاسی محلی را که از طریق تماس‌های مختلف، از جمله کارمندان محلی سرویس ملی خارجی (FSN) جمع‌آوری شده بود، جمع‌آوری می‌کردند. این موارد از تمام بخش‌های سفارت درخواست، جمع‌آوری و به واشنگتن گزارش می‌شد. اگرچه همه «طنز»ها به طور خاص طنزآمیز نبودند، اما جوک‌ها تقریباً همیشه نگرانی‌های شهروندان عادی را روشن می‌کردند – کمبود مواد غذایی و کالاهای مصرفی، فقدان آزادی‌های شخصی، بیزاری از حزب و دیکتاتور محلی و غیره. این واقعیت که چنین مطالبی باید تقریباً مخفیانه به اشتراک گذاشته می‌شد، خود کیفرخواستی علیه رژیم‌های حاکم بود.

یک جستجوی پراکنده

رئیس جمهور رومانی، چائوشسکو، برای رانندگی در حومه شهر رفته بود که لیموزینش به داخل گودال افتاد. تمام تلاش‌ها برای بیرون آوردن ماشین بی‌نتیجه ماند. یک کشاورز اشتراکی با تراکتورش از آنجا عبور کرد و از او خواسته شد (به او دستور داده شد؟) که ماشین را از گودال بیرون بکشد، که او با موفقیت این کار را انجام داد. دیکتاتور سپاسگزار به نجات‌دهنده‌اش پاداشی پیشنهاد داد – یک خانه‌ی جدید، یک سفر به خارج از کشور، هر چه که بخواهد. دهقان با فکر سرش را خاراند و سپس پاسخ داد که یک سنگ قبر مرمر زیبا می‌خواهد. چائوشسکو پرسید: «چی می‌گی؟ هر چیزی که می‌خواهی می‌توانی داشته باشی، و یک سنگ قبر می‌خواهی. چرا؟» دهقان پاسخ داد که وقتی خانواده و دوستانش بفهمند که او برای کمک به دیکتاتور چه کرده است، بیشترین چیزی که به آن نیاز خواهد داشت، سنگ قبر است.

یک تجمع سیاسی بزرگ با حضور هزاران نفر (ناخواسته) در فرودگاه اوتوپنی بخارست جمع شده بود. همسر دیکتاتور رومانی، النا، که از او متنفر بود، با یک هواپیمای کوچک از بالای سر جمعیت عبور کرد و ۱۰۰ اسکناس لی (بالاترین واحد پولی موجود در آن زمان) را از پنجره به بیرون پرتاب کرد. یکی از همراهان او پرسید که چرا این کار را می‌کند. النا پاسخ داد که او صدها نفر را خوشحال می‌کند. در عقب هواپیما، یکی دیگر از دستیاران زیر لب غرغر کرد: «چرا خودش را از پنجره به بیرون پرتاب نمی‌کند و ۲۱ میلیون شهروند را خوشحال نمی‌کند؟»

کارگری در یک کارخانه سوسیالیستی هر روز محل کار خود را با هل دادن یک فرغون پر از خرت و پرت ترک می‌کرد. نگهبانان دروازه با ظن اینکه او چیزی می‌دزدد، با دقت خرده ریزهای داخل فرغون را جستجو می‌کردند، اما هرگز هیچ کالای قاچاقی پیدا نکردند. وقتی کارگر بالاخره بازنشسته شد، نگهبانان به او نزدیک شدند و گفتند که اگرچه مطمئن هستند که او چیزی می‌دزدد، اما نمی‌دانند آن چیست.به اوقول داده شده بود که اگر اعتراف کند، هیچ پیامد قانونی یا دیگری نخواهد داشت. وقتی از او خواسته شد فاش کند که چه چیزی را دزدیده است، با یک کلمه پاسخ داد: فرغون.

و دو نکته‌ی قدیمی که به طور گسترده در مورد سوسیالیسم گفته می‌شود. سوال: تفاوت بین سرمایه‌داری و سوسیالیسم چیست؟ پاسخ: سرمایه‌داری استثمار انسان توسط انسان است، اما سوسیالیسم دقیقاً برعکس است. و سوسیالیسم سیستمی است که در آن ما وانمود می‌کنیم که کار می‌کنیم و آنها وانمود می‌کنند که به ما پول می‌دهند.

در نهایت، یک داستان روسی زمینی، که بیشتر یک تمثیل است تا هر چیز دیگری، که با مضمون طنز اروپای شرقی مطابقت دارد و در اینجا به روایت لولین تامپسون، سفیر دو دوره‌ی ایالات متحده در مسکو، ارائه شده است. یک دهقان پیر روسی در یک صبح سرد در جاده‌ای قدم می‌زد که پرنده‌ای را دید که روی زمین افتاده است. در ابتدا، فکر کرد که پرنده مرده است، اما وقتی آن را برداشت، ضربان قلب ضعیفی را احساس کرد. او سعی کرد با فوت کردن در آن و سپس قرار دادن آن زیر کت پوست گوسفند خود، آن را زنده کند، اما فایده‌ای نداشت. او می‌خواست آن را دور بیندازد که ناگهان یک کلوچه بزرگ از کود تازه که از یک گاو در حال عبور باقی مانده بود، دید. دهقان پرنده را تا نوک کوچکش در کود دفن کرد و سپس به راه خود رفت. پس از مدتی، کود داغ کار خود را کرد و پرنده دوباره زنده شد. گرگی آواز او را شنید، آن را بیرون کشید و خورد.

خب، این پایان داستان است، اما همانطور که مطمئناً می‌دانید، بیشتر داستان‌های روسی یک نکته اخلاقی دارند. این داستان در واقع سه نکته دارد. اول اینکه هر کسی که شما را در آن قرار می‌دهد لزوماً دشمن شما نیست. دوم اینکه هر کسی که شما را از آن بیرون می‌آورد لزوماً دوست شما نیست. اما مهمترین نکته اخلاقی این است که اگر تا گردن در آن هستید، آواز نخوانید!

رژیم‌های بهتر به اندازه لازم خنده‌دار نیستند!

سال ۱۹۸۹ شاهد تغییرات چشمگیری در سراسر جهان سابقاً کمونیستی بود. دیوار برلین فرو ریخت و رژیم‌ها یکی پس از دیگری در سراسر منطقه سرنگون شدند. وقتی من و خانواده‌ام در تابستان ۱۹۹۱ برای دومین سفر به بخارست برگشتیم، تغییرات زیادی رخ داده بود که بیشتر آنها مثبت بودند. با این حال، خیلی زود متوجه شدیم که طنز سیاسی که در اوایل دهه ۱۹۷۰ به زندگی ما چاشنی بخشیده بود، کاملاً ناپدید شده است – جوک‌های سیاسی به اندازه پرتره‌های چائوشسکو که در ملاء عام به نمایش گذاشته شده بودند، نادر بودند، یعنی هیچ جا پیدا نمی‌شد. در محیط سیاسی جدید دیگر نیازی به زبان رمزآلود طنز سیاسی مخفی نبود. اینکه مردم می‌توانستند آزادانه صحبت کنند و از رهبران، دولت و هر چیز دیگری که آنها را ناراضی می‌کرد، انتقاد کنند، بدون شک چیز خوبی بود. فقط می‌توان امیدوار بود که اوضاع به همین منوال باقی بماند. و اگر این اتفاق نیفتد، چه در آنجا و چه در جای دیگر، وضعیت طنز سیاسی شاخص خوبی خواهد بود.

نویسنده :جاناتان بی. ریکرت

جاناتان بی. ریکرت، افسر ارشد بازنشسته سرویس خارجی، بیش از ۳۵ سال از دوران کاری خود را در لندن، مسکو، وین، پورت آو اسپین، صوفیه و بخارست (دو بار) و همچنین در واشنگتن گذرانده است.

ریکرت - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

دو ماموریت آخر او در خارج از کشور به عنوان معاون رئیس هیئت نمایندگی در بلغارستان و رومانی بوده است. آقای ریکرت دارای مدرک لیسانس تاریخ از دانشگاه پرینستون و مدرک فوق لیسانس روابط بین الملل از دانشگاه جورج واشنگتن است.

گروه گزارش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *