“آژنگ نیوز”:ماجرای«سندرم استکهلم»در چنین روزی در سال ۱۹۷۵ میلادی شکل گرفت.در این روز یک سرقت ناموفق از بانک در استکهلم منجر به گروگانگیری شد و در طول یک درگیری شش روزه، گروگانها پیوندی غیرمنتظره با گروگانگیر خود برقرار کردند که منجر به پیدایش اصطلاح «سندرم استکهلم» شد.
سندرم استکهلم یک واکنش روانشناختی است که در آن قربانی اسارت یا سوءاستفاده، پیوند عاطفی و احساسات مثبتی نسبت به اسیرکننده یا متجاوز خود ایجاد میکند، که اغلب به عنوان یک استراتژی بقا است. این بیماری که پس از سرقت بانک در سال ۱۹۷۳ در استکهلم سوئد، که در آن گروگانها با اسیرکنندگان خود پیوند برقرار کردند، ابداع شد، میتواند در روابط مختلف سوءاستفاده، از جمله خشونت خانگی و قاچاق انسان رخ دهد. قربانیان ممکن است با متجاوزان خود همدردی کنند، حتی از آنها دفاع کنند و حتی ممکن است اعمال مهربانی اسیرکنندگان خود را به عنوان هدیه ببینند.

سه نفر از چهار گروگان و کلارک اولافسون، سارق بانک، که در سمت راست ایستاده است.
در اوت ۱۹۷۳ در بانک اعتباری سوئد، میدان نورمالماستورگ، استکهلم یک سرقت رخ داد،در طول … ۱۳۱ ساعت … چهار کارمند … گروگان گرفته شدند.این وضعیت گروگانگیری خاص، عمدتاً به این دلیل شهرت یافت که رسانههای الکترونیکی از ترس قربانیان و همچنین توالی وقایع سوءاستفاده کردند. برخلاف آنچه انتظار میرفت، مشخص شد که قربانیان بیشتر از پلیس میترسند تا از سارقان. یکی از گروگانها در تماس تلفنی با نخست وزیر اولاف پالمه، این احساسات معمول گروه را با گفتن «دزدان از ما در برابر پلیس محافظت میکنند» ابراز کرد. پس از آزادی، گروگانهای دیگر در مورد احساسات خود دچار سردرگمی شدند: «چرا از دزدان متنفر نیستیم؟» … هفتهها پس از این حادثه، و در حالی که تحت مراقبت روانپزشکان بودند، برخی از گروگانها کابوسهای متناقضی را در مورد فرار احتمالی افراد زندانی تجربه میکردند، اما هیچ نفرتی نسبت به این آدمربایان احساس نمیکردند. در واقع، آنها احساس میکردند که افراد زندانی زندگی خود را به آنها بازگرداندهاند و از نظر عاطفی مدیون سخاوت آنها هستند.
تحقیقات نشان میدهد که احتمال ابتلا به سندرم استکهلم زمانی افزایش مییابد که گروگانگیران به قربانیان خود آسیبی نرسانند، وضعیت گروگانگیری طولانی شود و تماس عاطفی رخ دهد. با این حال، توجه به این نکته مهم است که این سندرم نسبتاً نادر است. مطالعات نشان میدهد که تنها حدود ۸ درصد از گروگانها این رفتار را نشان میدهند که اغلب تحت تأثیر نارضایتی آنها از مقامات است تا دلبستگی عاطفی واقعی.
این اصطلاح همچنین به طور گسترده در سناریوهایی فراتر از موقعیتهای گروگانگیری به کار رفته است، جایی که افراد ممکن است به دلیل پویاییهای عاطفی پیچیده به نهادهای مضر اعتماد کنند. یک مورد قابل توجه که این سندرم را نشان میدهد، مورد پاتریشیا هرست است که ربوده شد و بعداً در کنار ربایندگانش در فعالیتهای غیرقانونی شرکت کرد.
گروه گزارش