“آژنگ نیوز”: نسل فیلسوفان پیشاسقراطی باتالس شروع می شود.تالس ممکن است اولین کسی باشد که دیدگاه خود را در مورد تحقیق تجربی و استدلالی در مورد ماهیت واقعیت توسعه داده باشد، اما او جنبشی فکری را آغاز کرد که دیگران را نیز به انجام همین کار الهام بخشید. این فیلسوفان به عنوان پیشاسقراطی شناخته میشوند. زیرا پیش از سقراط میزیستند . فیلسوفان اصلی پیشاسقراطی عبارت بودند از:
تالس میلتوسی – حدود ۵۸۵ پیش از میلاد آناکسیمندر – حدود ۶۱۰ تا ۵۴۶ پیش از میلاد آناکسیمنس – حدود ۵۴۶ پیش از میلاد فیثاغورس – حدود ۵۷۱ تا ۴۹۷ پیش از میلاد کسنوفانس اهل کولوفون – حدود ۵۷۰ تا ۴۷۸ پیش از میلاد هراکلیتوس – حدود ۵۰۰ پیش از میلاد پارمنیدس اهل الئا – حدود ۴۸۵ پیش از میلاد زنو اهل الئا – حدود … ۴۶۵ پیش از میلاد امپدوکلس – حدود ۴۸۴-۴۲۴ پیش از میلاد آناکساگوراس – حدود ۵۰۰ – حدود ۴۲۸ پیش از میلاد دموکریتوس – حدود ۴۶۰ – حدود ۳۷۰ پیش از میلاد لئوکیپوس – حدود قرن پنجم پیش از میلاد پروتاگوراس – حدود ۴۸۵ – حدود ۴۱۵ پیش از میلاد گورگیاس – حدود ۴۲۷ پیش از میلاد کریتیاس حدود ۴۶۰-۴۰۳ پیش از میلاد .

سقراط
سه مورد اول بر علت اولیه وجود متمرکز بودند. تالس ادعا کرد که این علت، آب است، اما آناکسیمندر این را به نفع مفهوم والاتر آپایرون – “نامحدود، بیکران، بینهایت یا نامعین” – که یک نیروی خلاق ابدی بود، رد کرد. آناکسیمنس به همان دلیلی که تالس آب را انتخاب کرد، هوا را به عنوان علت اولیه مطرح کرد: او احساس میکرد که این عنصر، اساسیترین جزء تشکیلدهندهی سایر عناصر در اشکال مختلف است. فیثاغورث تعریف علت اولیه را رد کرد و عدد را به عنوان حقیقت پذیرفت. اعداد هیچ آغاز یا پایانی ندارند و جهان یا روح یک فرد نیز چنین نیست. روح جاودانه فرد، تجسمهای بسیاری را پشت سر میگذارد و به خرد دست مییابد و اگرچه فیثاغورث میگوید که در نهایت به یک روح بالاتر (خدا) میپیوندد، اما نحوهی تعریف او از آن روح برتر مشخص نیست. کسنوفانس با ادعای خود مبنی بر اینکه تنها یک خدا وجود دارد که علت اولیه و همچنین حاکم بر جهان است، به این سوال پاسخ میدهد. او دیدگاه انسانانگارانهی خدایان المپ را به نفع دیدگاه توحیدی از خدا به عنوان روح خالص رد کرد.
پارمنیدس این دو دیدگاه را در مکتب فکری الئایی خود که مونیسم را آموزش میداد، ترکیب کرد. مونیسم باوری است که تمام واقعیت قابل مشاهده از یک جوهر واحد، نامخلوق و فناناپذیر تشکیل شده است. اندیشه پارمنیدس توسط شاگردش زنون الئایی توسعه یافت، که مجموعهای از پارادوکسهای منطقی را خلق کرد که ثابت میکرد کثرت، توهم حواس است و واقعیت در واقع یکنواخت است.
امپدوکلس فلسفههای سلف خود را با فلسفه خود ترکیب کرد و ادعا کرد که چهار عنصر در اثر نزاع نیروهای طبیعی که با یکدیگر برخورد میکردند، به وجود آمدهاند، اما توسط عشق، که او آن را به عنوان یک نیروی خلاق و احیاکننده تعریف میکرد، حفظ شدهاند. آناکساگوراس این ایده را گرفت و مفهوم خود از شبیه و غیر شبیه و “دانهها” را توسعه داد. هیچ چیز نمیتواند از چیزی که شبیه آن نیست، به وجود آید و همه چیز از ذراتی (“دانهها”) تشکیل شده است که آن چیز خاص را تشکیل میدهند. امپدوکلس نظریه «بذر» او بر توسعه مفهوم اتم توسط لئوکیپوس و شاگردش دموکریتوس تأثیر گذاشت، که با بررسی «بذر» اساسی همه چیز، ادعا کردند که کل جهان از «ذرات غیرقابل برش» معروف به آتاموس تشکیل شده است.
نظریه اتمی الهامبخش لئوکیپوس در نظریه تقدیرگرایی او بود، زیرا همانطور که اتمها جهان قابل مشاهده را تشکیل میدهند، انحلال و اصلاح آنها سرنوشت یک فرد را هدایت میکند. سوفسطاییان روشهایی را آموزش دادند که با استفاده از آنها میتوان در هر استدلالی «بدتر را به عنوان علت بهتر جلوه داد». آثار این فیلسوفان توسعه حرفه سوفیست را تشویق کرد – روشنفکران بسیار تحصیلکردهای که در ازای دریافت پول، جوانان مرد طبقه بالای یونان را در این فلسفههای مختلف به عنوان بخشی از هدف خود در آموزش هنر مهارت در اقناع برای پیروزی در استدلالها آموزش میدادند.
دعاوی حقوقی در یونان باستان، به ویژه در آتن، رایج بود و مهارتهایی که سوفیستها ارائه میدادند بسیار ارزشمند بود. همانطور که فیلسوفان پیشین علیه آنچه به عنوان «دانش عمومی» پذیرفته شده بود، استدلال میکردند. از جمله مشهورترین این معلمان میتوان به پروتاگوراس، گورگیاس و کریتیاس اشاره کرد. پروتاگوراس بیشتر به خاطر این ادعایش که «انسان معیار همه چیز است» شناخته میشود، همه چیز به تجربه و تفسیر فردی بستگی دارد. گورگیاس آموخت که آنچه مردم «دانش» مینامند، تنها نظر است و دانش واقعی غیرقابل درک است. کریتیاس، از پیروان اولیه سقراط، بیشتر به خاطر این استدلالش شناخته میشود که دین توسط مردان قوی و باهوش برای کنترل افراد ضعیف و سادهلوح ایجاد شده است.
گروه گزارش