“آژنگ نیوز”:ازاولین روزهای خرداد ماه سال ۱۳۲۳خورشیدی عده ای ازاهالی دزفول دربدربه دنبال آرسن لوپن خوزستان؛کلاهبردار شیادی بنام نصراله …که خود را به عنوان بازرس سازمان برنامه معرفی کرده و به این وسیله گوش جمعی از اهالی را بریده بود؛می گشتند!
تقریبا چهار سال پیش نصراله …که اصلا اهل مسجد سلیمان بود و در دزفول سکونت داشت بطور ناگهانی مفقود الاثر شد .نصراله یک زن دزفولی اختیار کرده بود و بعد از گم شدن وی همسرش هر چه جستجو کرد از او اثری نیافت تا این که تقریبا یکماه پیش سرو به کله نصراله در دزفول پیدا شد. نصراله پس از ورود بدزفول خود را بازرس سازمان برنامه معرفی کرد و همسروی که بعد از چهار سال شوهر گمشده خود را بازیافته بود خوشحال شد و از این که او در این مدت پست مهمی !؟ احراز کرده و بازرس سازمان برنامه شده است خوشحالتر گردید .
نصراله همه جا عنوان بازرس سازمان برنامه را بدنبال میکشید و باهر کس تماس می گرفت ضمن معرفی خود باین سمت،با گوشه و کنایه میفهمانید که با گرفتن حق الزحمه!؟ حاضر است برای بیکار ها در سازمان برنامه کار پیدا کند و به آنها شغلی واگذار کند.

هنوز چند روز نگذشته بود که عده ای به طمع اشتغال بکار در سازمان برنامه به نصراله مراجعه کردند .نصراله هم به تناسب شغلی که این فریب خودرگان تقاضا می کردند حق الزحمه ای در خواست می کرد و از این راه در حدود دوازده هزار تومان به جیب زد. بازرس قلابی سازمان برنامه بعد از آن ، اتومبیل سواری شخصی شماره ۱۹۹۲ را از رحیم راننده آن بطور ماهیانه اجاره کردو یکی دو روزی با آن در دزفول به این طرف و آنطرف رفت و بعد از دو روز به رحیم راننده اتومبیل گفت :اتومبیل را مرتب کن چون ساعت ۸ صبح فردا میخواهم به اهواز بروم، استاندار مرا احضار کرده است !؟
راننده اتومبیل هم که از چهل وهشت هزار ریال اجاره ماهیانه و اتومبیل خود تا آنروز حتی یکشاهی !هم دریافت نکرده بود طبق دستور نصراله خان اتومبیل را بنزین گیری و سرویس کرد و ساعت ۸ صبح به سراغ بازرس قلابی رفت !
نصراله خان آنروز با اتومبیل – استیجاری به اهواز حرکت کرد – و بعد از سه روز که در آن شهرستان به این طرف و آن طرف رفت صبح – روز چهارم به عنوان ملاقات با استاندار با اتومبیل به طرف استانداری حرکت کرد و در مقابل استانداری پیاده شد و به رحیم راننده گفت: تا موقعی که من از ملاقات با استاندار بر میگردم تو دو پاکت سیگار وینستون برایم بخر ! رحیم هم طبق دستور نصراله خان بازرس قلابی سازمان برنامه دوبسته سیگار وینستون خرید و پس از یکساعت انتظار در مقابل استانداری مشاهده کرد که نصراله خان در حالی که یک جعبه شیرینی در دست دارد از استانداری خارج شد رحیم راننده اتومبیل که پس از این جریان یقین کرده بود نصراله خان بازرس سازمان برنامه است از اتومبیل پائین آمد و در اتومبیل را بروی او باز کرد ونصر الله خان سوار اتومبیل شد .
جناب بازرس وقتی دراتومبیل جابجا شد به رحیم راننده اتومبیل گفت : چون پسر آقای استاندار را ختنه کرده بودند! واستاندار می خواست به دیدار پسرش برود زیاد مزاحم ایشان نشدم این جعبه شیرینی را هم آقای استاندار به من دادو من یک چک صد هزار تومانی هم از آقای استاندار گرفته ام که فردا پس فردا نقد میکنم و اجاره یکماهه در اتومبیل را میدهم !
در این صحبتها بود که اتومبیل مقابل بارک هتل اهواز رسید و نصراله خان پیاده شد و به راننده به گفت : فردا صبح منتظرت هستم !
آنوقت بعد از خدا حافظی با راننده به داخل پارک هتل رفت. رحیم راننده هم اتومبیل را به گاراژ بردو شب در یکی از مهمانخانه ها بسر و برد و صبح اتومبیل را مقابل پارک هتل برد و از مدیر هتل سراغ آقای به بازرس سازمان برنامه را گرفت .مدیر هتل بعد از شنیدن مشخصات بازرس سازمان برنامه گفت: چنین شخصی دیشب بعد از صرف شام از هتل بیرون رفت و دیگر مراجعت نکرد.
بیچاره رحیم تا غروب آنروز در اهواز سراغ بازرس گمشده سازمان را برنامه را گرفت و از او نشانی نیافت مثل این بود که نصراله خان آب شده و به زمین فرو رفته و یا بخار شده و به هوا رفته بود .
راننده اتومبیل وقتی از یافتن بازرس سازمان برنامه در اهواز را مایوس شد به این گمان که وی به – دزفول مراجعت کرده است برای دریافت کرایه اتومبیل خود به دزفول باز گشت و در آنجا هم از نصر الله خان اثری ندید. در راه جستجوی بازرس سازمان برنامه بیکی از رفقایش برخورد کرد و جریانرا باو گفت.
همانطور که نشانیهای بازرس را میگفت رفیق رحیم قهقهه بلندی سرداد و گفت : رفیق ، مگر این بازرس را دیگر در خواب به بینی ….!؟
رحیم پس از اطلاع از سابقه نصراله خدائی بازرس قلابی سازمان برنامه دو دستی بر سر خود زد و از وی به شهربانی دزفول شکایت برد.
تازه آنوقت افرادی که فریب خورده و برای اشتغال به کاری در سازمان برنامه مبالغی به این بازرس قلابی پرداخته بودند از وی مشکوک شده و به شهربانی شکایت کردند .
گرچه اقدامات مامورین برای دستگیری این بازرس قلابی به جائی نرسید ولی چند روز بعد نامه ای از او به دست دوستانش رسید که نوشته بود :
شما مثل فلاکس یخ خونسرد باشید !؟ من فعلا در تهران هستم و از تهران هم سری به اصفهان و شیراز میزنم و از آنجا هم به شیخ نشین دوبی و قطر میروم .انشااله بعد از مراجعت بدهکاری های خودم را به تمام طلبکاران میپردازم.
حالا آنها که فریب این بازرس قلابی سازمان برنامه یا آرسن لوپن خوزستان را خورده اند ؛نشسته اند که از سفر بر گردد و حق ، الزحمه ای را که بوی پرداخته اند ؛مسترد دارد !
گروه تاریخ
