“آژنگ نیوز”: ۱۰۰سال پس از محاکمه اسکوپس (میمون): از زمان «محاکمه قرن» آمریکا چقدر تغییر کرده است؟ تاریخ چیز پیچیدهای است و این محاکمه نمونهای عالی از این است که یک ماجرای معمولی چقدر میتواند پیچیده شود.
من البته در مورد محاکمه معروف Scopes (میمون) صحبت میکنم که امروزه برای بسیاری از آمریکاییها آشناست. اما به نظر میرسد که با وجود قابل تشخیص بودن آن برای بسیاری از مردم، جزئیات واقعی پرونده اغلب نادیده گرفته میشود. بنابراین، اکنون زمان بسیار خوبی برای بررسی مجدد آنچه که “محاکمه قرن” نامیده شده است و آنچه امروز نمایانگر آن است، می باشد.
درام عصر
اجازه دهید صحنه را برای داستان آماده کنم. آن زمان، زمان پیچیدهای در فرهنگ آمریکا بود. کشور از رکود پس از جنگ جهانی اول بهبود یافته بود و وارد «دهه بیست خروشان» شده بود، زمانی از دستاوردهای اقتصادی نابرابر که در آن تولید خودرو، صنعت ساخت و ساز و ایجاد لوازم الکتریکی جدید رونق گرفت. صحنه جاز شروع به شکوفایی کرده بود و رنسانس هارلم در اوج خود بود. در همان زمان، عناصر محافظهکارتر نیز در حال قدرت گرفتن بودند. کنگره سهمیههای سختگیرانه مهاجرتی را بر اساس ترس از اینکه تأثیرات «خارجی» زندگی «سنتی» را بیثبات میکند (آشنا به نظر میرسد؟) تصویب کرده بود.
یک احساس انزواطلبی عمیق در فضا وجود داشت که به طور فزایندهای از درگیریهای بینالمللی رویگردان میشد و در عین حال نسبت به روشنفکری، همکاری بینالمللی و ایدههای رادیکال بیاعتماد میشد. در غرب میانه و جنوب، کو کلاکس کلان نیز به اوج سیاسی خود رسیده بود و چیزی بین ۲.۵ تا ۴ میلیون عضو داشت و برند آتشین خود از برتری سفیدپوستان، بومیگرایی و اجرای ممنوعیت مشروبات الکلی را تبلیغ میکرد.
در این آمیزهی شدید از نیروهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بود که دادگاه اسکوپس رخ داد و از بسیاری جهات، همه آنها در اهمیت آن نقش داشتند. ایالات متحده در حال تغییر بود و این امر باعث شد نیروهای محافظهکار آنچه را که به عنوان یک بحران اخلاقی همراه میدیدند، محکوم کنند.
برای مسیحیان تندرو و بانفوذ، بخش عمدهای از مشکل ناشی از جدی نگرفتن کتاب مقدس بود. نکته مهم این است که آنها معتقد بودند که برخی ایدههای علمی، مانند نظریه تکامل، نوعی نسبیگرایی اخلاقی را به جامعه وارد کرده است که ریشه بسیاری از مسائل است.

طبق نظریه تکامل داروین، انسانها و میمونها زمانی یک جد مشترک داشتند که متعاقباً طی میلیونها سال از آن تکامل یافتند. البته، این با این ایده که انسانها به طور کامل توسط خدا خلق شدهاند، در تضاد است. این یک تحول فکری جدید نبود؛ این ایده از زمان انتشار کتاب «درباره منشأ گونهها» توسط داروین در سال ۱۸۵۹، در بیشتر نقاط جهان مطرح شده بود. اما آنچه که آنها از نظر بهموقع بودن فاقد آن بودند، مسیحیان بنیادگرا با خشم و شور و شوق جبران کردند. به طور خاص، انجمن جهانی بنیادگرایان مسیحی (WCFA)، که با نام لیگ بنیادگرایان نیز شناخته میشود و در سال ۱۹۱۹ تأسیس شد، کمپینی را برای حمایت از تحتاللفظی بودن کتاب مقدس و به چالش کشیدن شرارتهای مدرنیسم آغاز کرد. آنها استدلال میکردند که داروینیسم نه تنها تفاسیر تحتاللفظی کتاب مقدس را تهدید میکند، بلکه ارزشهای اخلاقی را نیز از بین میبرد. به این ترتیب، آسیبپذیرترین اعضای جامعه، یعنی کودکان، نباید در معرض آن قرار گیرند. این گروه از طریق قدرت لابیگری کنفرانسهای کتاب مقدس خود، که به تقویت حمایت از احساسات ضد تکامل کمک کرد، موفق شدند مجلس قانونگذاری ایالت تنسی را در مارس ۱۹۲۵ وادار به معرفی قانون باتلر کنند که تدریس تکامل انسان را در مدارس دولتی ممنوع میکرد.
این قانون همچنین الهامبخش قوانین مشابهی در سایر ایالتها بود. در این برهه از داستان، طبق سنت، یک معلم علوم بیگناه به نام جان اسکوپس، که از این قانون سرپیچی میکرد، در آموزش داروینیسم به دانشآموزانش پشتکار نشان داد و سرانجام به دلیل جسارتش محاکمه شد. با این حال، حقیقت پیچیدهتر از این است. در عوض، اسکوپس داوطلب مشتاق در چیزی بود که معلوم شد یک دادگاه نمایشی است که در ابتدا به عنوان یک نمایش تبلیغاتی برای شهر کوچک دیتون، تنسی در نظر گرفته شده بود.
رندی مور رندی مور، استاد بازنشسته زیستشناسی در دانشگاه مینه سوتا، به IFLScience گفت: «چند سال قبل از محاکمه، این شهر یک شهر مبتنی بر زغال سنگ بود که به شرکت زغال سنگ و آهن دیتون وابسته بود. این شرکت ورشکست شد و اقتصاد دیتون فرو ریخت.» اما درام ناشی از قانون ممنوعیت تکامل انسان از مدارس، فرصتی برای احیا بود، حداقل از نظر برخی از تاجران محلی زیرک. «گروهی وجود داشتند که …؟!
تاجرانی که هر روز در داروخانه دور هم جمع میشدند تا غیبت کنند و مشکلات جهان را حل کنند، و ناگزیر، در مورد اینکه چه کاری میتوانند برای احیای اقتصاد دیتون انجام دهند صحبت میکردند. هیچکدام از این تاجران، چه موافق و چه مخالف، از فعالان تکامل نبودند، اما برای دیتون فعال بودند.» به گفته مور، تاجران با سازماندهی این دادگاه نمایشی، از «هیاهو» پیرامون ممنوعیت تنسی بهرهبرداری کردند، چرا که میدانستند این یک نمایش عمومی برای جذب بازدیدکنندگان خواهد بود. «آنها باید جایی بمانند.» مور با لحنی گرفته گفت: «آنها غذا میخورند و شاید بتوانیم به آنها نشان دهیم که چرا باید به دیتون نقل مکان کنند و در دیتون سرمایهگذاری کنند.» اگرچه تاجران برنامهی عملی داشتند، اما هنوز یک چیز مهم کم داشتند: کسی که حاضر باشد بگوید قانون را نقض کردهاند. در ابتدا، آنها از یک معلم زیستشناسی تماموقت درخواست کردند، اما آنها امتناع کردند. بنابراین، آنها به جان اسکوپس، معلم زیستشناسی جایگزین که در آوریل همان سال استخدام شده بود و همچنین ورزش تدریس میکرد، روی آوردند. اسکوپس به مرد آنها تبدیل شد؛ تنها چیزی که اکنون نیاز داشتند، کسی بود که نمایندهی دادستانی و دفاع باشد. از طرف خود، بنیادگرایان مسیحی موفق شدند یک سیاستمدار و رهبر مذهبی مشهور، ویلیام جنینگز برایان، را متقاعد کنند که اسکوپس را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. برایان در این مرحله، سه بار نامزد ریاست جمهوری دموکرات و یک پوپولیست بود که فرصتی را برای تأکید مجدد بر اهمیت خود در زندگی اخلاقی و سیاسی آمریکا میدید.
اگرچه او مطمئناً برخی از دیدگاههای بنیادگرایان را به اشتراک گذاشت، اما در واقع یک طرفدار تحتاللفظی کتاب مقدس نبود و نه ایدهی زمین جوان و نه تفسیر خلقت ۶ روزه را قبول داشت. وقتی تلگرافی دریافت کرد که از او خواسته شده که آیا در دادگاه شرکت خواهد کرد، گفت: «من خوشحال خواهم شد که برای سازمانهای مذهبی بزرگ شما وکالت کنم و بدون دریافت هیچ دستمزدی در اجرای قانون تنسی کمک کنم، البته مشروط بر اینکه مورد موافقت وزارت دادگستری ایالت باشد.» در پاسخ به این انتصاب، وکلای مدافع، کلارنس دارو، وکیل مدافع مشهور، را به عنوان وزنه تعادل ایدئولوژیک برایان را متقاعد کردند. اگر قرار بود دومی نماینده دیدگاههای مذهبی سنتی و پوپولیستی آمریکای روستایی باشد، پس اولی صدای عقلگرایی علمی، مدرنیسم سکولار و آزادی فردی بود. اما دارو، مانند برایان، لزوماً به خودی خود به بحث تکامل علاقهای نداشت؛ با این حال، او بسیار ضد بنیادگرا و مهمتر از همه، ضد برایان بود.
همه این نیروها بودند که گرد هم آمدند تا دادگاه اسکوپس را به یک جنجال دادگاهی تبدیل کنند. این رویداد، به جای اینکه یک درگیری بزرگ مشروع بین علم مدرن و نفوذ ایمان سنتی باشد، نمایشی از این احساسات، فرصتطلبی شخصی، ثروتاندوزی محلی و نمایش عمومی بود. در نهایت اسکوپس به جرم ادعایی خود مجرم شناخته شد و ۱۰۰ دلار جریمه شد. با این حال، محکومیت او بعداً توسط دیوان عالی تنسی به دلایل فنی لغو شد.
میراث اسکوپس: اوضاع آشفتهتر میشود
همانطور که احتمالاً در این برهه آشکار است، محاکمه اسکوپس ماجرایی بسیار آشفتهتر از آن چیزی بود که اغلب به یاد آورده میشود. امروزه، این محاکمه که گاهی اوقات به دلیل مسئله تکامل انسان، محاکمه «میمون» نامیده میشود، به عنوان یک لحظه حیاتی در تاریخ آمریکا به یاد آورده میشود. طبق این تفسیر، این محاکمه به تثبیت این ایده کمک کرد که باید بین آموزش الهیات و علم در مدارس جدایی وجود داشته باشد. اما آیا واقعاً چنین بود؟ در سال ۱۹۲۵، دانشمندان برجسته این کشور، اصلاح نژادگرایان متعصبی بودند و هر یک از آنها تکامل را به عنوان توجیهی برای اصلاح نژاد مطرح میکردند.
قانون باتلر پس از محاکمه به مدت ۴۲ سال دیگر نیز به قوت خود باقی ماند و کلمه «تکامل» تقریباً برای دو دهه از کتابهای درسی زیستشناسی در ایالات متحده ناپدید شد. در بیشتر موارد، به نظر میرسد که خودِ محاکمه تا زمان انتشار فیلم «به ارث بردن باد» در سال ۱۹۶۰، که بر اساس وقایع محاکمه ساخته شده بود، در پسزمینهی خاطرات عمومی محو شده بود. جنبهی دیگری از محاکمهی اسکوپس وجود دارد که اغلب در بحثهای عمومی نادیده گرفته میشود و جنبهی بسیار پیچیدهتری دارد. از یک سو، کل ماجرا را میتوان به عنوان نبردی بین دین و علم، نبرد قدیمی در مقابل جدید، نبرد محافظهکاری و روشنگری توصیف کرد. اما این یک سادهسازی فاحش است و در واقع یک نکتهی حیاتی در مورد علم آن زمان را نادیده میگیرد. این فقط بحثی در مورد تکامل انسان به عنوان یک واقعیت نبود، بلکه در مورد یک شاخهی بسیار بحثبرانگیزتر از علم اوایل قرن بیستم بود: اصلاح نژاد.
در این زمان، بسیاری از دانشمندان در ایالات متحده طرفدار اصلاح نژاد بودند و برای برخی، نظریهی تکامل راهی «علمی» برای اثبات باورهای نژادیشان بود. «در سال ۱۹۲۵، دانشمندان برجسته در این کشور اصلاح نژادگرایان متعصب بودند.
مور می گوید: «و تک تک آنها به تکامل به عنوان توجیهی برای اصلاح نژاد استناد کردند.» «اگر میخواستید متخصصان در دادگاه در مورد تکامل شهادت دهند، میتوانستید یک معاملهی کامل داشته باشید. به عبارت دیگر، چندین متخصص در دیتون اصلاح نژادگرا بودند.» در نهایت، به دانشمندان اجازه شهادت در دادگاه داده نشد، زیرا قاضی تصمیم گرفت که این موضوع در واقع به خودی خود در مورد تکامل نیست، بلکه در مورد این است که آیا اسکوپس قانون را زیر پا گذاشته است یا خیر.
اما صرف نظر از این، به نظر میرسد که عموم مردم واقعاً به بحثهای علمی دقیقتری که در آن زمان در جریان بود، علاقهای نداشتند، بنابراین بستری که این طرفداران اصلاح نژاد میخواستند، به امیدهای آنها برای انتشار دیدگاههایشان به مخاطبان گستردهتر، دست نیافت. با این وجود، کل وضعیت نشان میدهد که تاریخ چقدر میتواند پیچیده باشد. امروزه، این سوال که آیا تکامل باید در مدارس تدریس شود یا خیر، هنوز در بخشهای خاصی از ایالات متحده مورد بحث است. در آنجا و جاهای دیگر، بحث در مورد مسائلی مانند گرمایش جهانی، جنسیت و آموزش جنسی نیز به دلایل مشابه به نقاط کانونی خشم ارتجاعی تبدیل شده است: اینکه آموزش این مباحث به کودکان، معصومیت یا اخلاق آنها را به خطر میاندازد یا روایتهای کتاب مقدس را نقض میکند.
اما چه کسی میتواند تصمیم بگیرد که کودکان چه چیزی را باید یاد بگیرند؟ مور توضیح داده: “مسائل مهمی وجود دارد که مردم باید در مورد آنها موضع بگیرند. منظورم این نیست که مثل جان اسکوپس به نظر برسم، اما مردم باید بتوانند خودشان فکر کنند، ایدههای مختلف زیادی را یاد بگیرند، حتی برخی از ایدههایی که آنها و دیگران ممکن است داشته باشند.” با آن مخالف باشید. به حقوق دیگران برای یادگیری آنچه میخواهند تجاوز نکنید. خوب است فکر کنیم که صد سال دیگر، مردم به بحثهای امروز نگاه میکنند و احساس میکنند که ما این بار پاسخی محکم و قاطع ارائه دادهایم. متأسفانه، تاریخ ممکن است همچنان به تکرار خود ادامه دهد، تا جایی که دیگر تهوعآور است.
نویسنده:دکتر راسل مول نویسنده علمی
گروه گزارش