“آژنگ نیوز”:در ۱۴ مه ۱۸۴۲، روزنامه مصور لندن نیوز به جهانی رسید که هرگز چیزی کاملاً شبیه به آن را به خود ندیده بود. نه اینکه تصاویر زیادی به اشکال مختلف در گردش نبود، از حکاکی‌های چوبی خام روی صفحات روزنامه گرفته تا تصاویر یک حیوان یا یک ماشین در دایره‌المعارف پنی که به شدت «در حال بهبود» بود، تا یک تصویر محو در یک روزنامه ارزان از یک قاتل بدنام.

با این حال، اکثر خوانندگان روزنامه همچنان به خواندن سخنرانی‌های طولانی سیاستمداران مشهور بدون هیچ کورسویی از ظاهر واقعی سخنرانان ادامه می‌دادند و اخبار جنگ‌ها، فجایع و اکتشافات دوردست را بدون هیچ تصویر ذهنی از این مکان‌ها، فراتر از آنچه از توصیفات نثرگونه قابل تصور بود، دنبال می‌کردند. ترکیب برق‌آسا و دگرگون‌کننده اخبار با تصاویر به ندرت مورد آزمایش قرار گرفته بود و نتایج گاه به گاه و پراکنده بود – یک آتش‌سوزی بزرگ در اینجا، یک قتل در آنجا.

روزنامه «اخبار مصور لندن» از همان شماره اول، همه چیز را برای همیشه تغییر داد. خوانندگان با شش پنی، شانزده صفحه با سی و دو چاپ چوبی بزرگ و کوچک، به همراه چهل و هشت ستون خبری، دریافت می‌کردند. آنها آتش‌سوزی که درست همان هفته شهر باستانی هامبورگ را سوزانده بود، نمونه‌هایی از آخرین مدهای پاریس، ملکه ویکتوریای جوان که بر یک مجلس رقص مجلل در کاخ باکینگهام ریاست می‌کرد، و انبوهی از قطع‌های کوچک‌تر را دیدند که در مقدمه آن، منظره‌ای باشکوه از افق لندن از رودخانه تیمز، کلیسای سنت پاول که در بالای آن قد برافراشته بود و قایق‌های حامل شهردار در پیش‌زمینه از کنار آن می‌گذشتند، دیده می‌شد.

لندن نیوز - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

هم عنوان اصلی و هم ترکیب زنده موضوعات، تا پایان قرن و پس از آن، از ویژگی‌های این روزنامه باقی ماندند. آنچه در نهایت «اخبار مصور لندن» را از پیشینیان خود متمایز می‌کرد، نه تنها شماره اول یا هر شماره دیگری، بلکه پوشش مداوم و هفتگی بود که در آن تصاویر به طور کامل با چاپ لترپرس در انتقال اطلاعات و تفسیر رویدادهای جاری همکاری می‌کردند. هربرت اینگرام آن روزنامه‌نگاری تصویری که در این برهه تاریخی این شکل خاص را به خود گرفت، مدیون انرژی پرشور و غرایز کارآفرینانه پخته‌شده‌ی یک تاجر گمنام شهرستانی به نام هربرت اینگرام بود. هم این شهرستانی‌گرایی و هم مشارکت در تجارت، در شکل‌دهی به چشم‌اندازی که اینگرام برای تأسیس «اخبار مصور لندن» به ارمغان آورد، بسیار مهم بودند.

اینگرام، مردی تنومند و چهارشانه با چشمان آبی برآمده، راه رفتن لنگان لنگان، رفتارهای خشن و خلق و خویی دمدمی مزاج، ناظری زیرک با غریزه‌ای تیزبین برای یافتن فرصت اصلی بود. ذخایر انرژی او به اندازه جاه‌طلبی‌هایش بی‌حد و حصر بود. وقتی ایده بزرگش را به دست آورد، تا زمانی که تمام توان خود را برای اجرای آن به کار نمی‌گرفت، آرام نمی‌گرفت. اینگرام که در خانواده‌ای از اهالی لینکلن‌شایر متولد شد، پدرش را در نوزادی از دست داد و پس از یک آموزش ابتدایی و سطحی در مدرسه، شاگرد یک چاپخانه شد. پس از گذراندن آن دوره کارآموزی، او در اوایل دهه ۱۸۳۰ به مدت دو سال به عنوان یک چاپگر ماهر در لندن کار کرد تا اینکه پول کافی برای راه‌اندازی یک چاپخانه و مغازه روزنامه‌فروشی در ناتینگهام با همکاری ناتانیل کوک پس‌انداز کرد. مغازه‌هایی مانند اینگرام و کوک هر کاری را انجام می‌دادند – چاپ دستی آگهی‌ها، فروش داروهای ثبت اختراع، فروش جدیدترین روزنامه‌های ارزان قیمت – و در واقع همین ترکیب فرصت‌طلبانه از تجارت بود که اینگرام را به اولین پول جدی خود تبدیل کرد و به او ایده‌ای داد که روزنامه‌نگاری را برای همیشه تغییر دهد.

اینگرام مانند صدها مغازه‌دار کوچک دیگر در سراسر کشور، برای «نمایندگی» قرص‌های موریسون، یک داروی همه‌چیز که به شدت تبلیغ می‌شد و برای مخترعش ثروت هنگفتی به ارمغان آورد، ثبت نام کرده بود تا اواسط دهه ۱۸۳۰، زمانی که مردم به طرز چشمگیری از خواص خورنده آن می‌مردند. اینگرام که احساس می‌کرد فرصتی پیش آمده، تصمیم گرفت قرصی برای درمان همه چیز خودش تولید کند. او با الهام از یک افسانه قدیمی شروپ‌شایر درباره مردی به نام «پار پیر» که ۱۵۲ سال عمر کرد، از یک داروساز منچستری خواست تا «قرص‌های پار» را اختراع کند که برای هر بیماری از مشکلات قلبی گرفته تا بی‌خوابی و یبوست مفید بود و گفته می‌شود که از دستورالعمل‌های خود پار پیر تهیه شده است. او با سفارش یک «زندگی» ساختگی از پار پیر و یک پرتره حکاکی شده به همان اندازه خیالی برای تبلیغ قرص‌ها، خیلی زود شبکه‌ای از نمایندگان خود را در سراسر کشور ایجاد کرد و از درآمد جدید خود برای راه‌اندازی دفتری در لندن در کرین کورت، در قلب مرکز انتشارات لندن، برای مدیریت این شرکت استفاده کرد.

یک چشم‌انداز جدید اینگرام از این پایگاه عملیاتی جدید، آماده بود تا کاری را آغاز کند که به کار زندگی‌اش تبدیل شد، و این کار را با الهام از گردآوری چند مشاهده در مورد تجارت روزنامه که به عنوان فروشنده شهرستانی به خوبی می‌شناخت، انجام داده بود. اینگرام متوجه شده بود که هر وقت روزنامه‌ای ارزان‌قیمت مانند ویکلی کرونیکل، همانطور که هفته‌ها در طول محاکمه و اعدام قاتل بدنام کمبرول، جوناس گریناکر در سال ۱۸۳۷ انجام شد، یک حکاکی چوبی روی آن چاپ می‌کرد، فروش آن شماره‌ها بسیار فراتر از روال عادی روزنامه افزایش می‌یافت.

درس دیگری که او از تجربه روزنامه‌فروشی خود گرفت این بود که مشتری روستایی همیشه نه نام این یا آن روزنامه، بلکه «اخبار لندن» را درخواست می‌کرد. او تصور می‌کرد که تأثیر روزنامه‌ای که به جای چاپ چند عکس در هر زمان، هر هفته تعداد زیادی عکس مرتبط با رویدادهایی که از قبل مورد توجه شدید عمومی قرار گرفته بود، چاپ می‌کرد، روزنامه‌ای که از قبل هم «لندن» و هم «اخبار» را در عنوان خود داشت، چه خواهد بود؟ در ابتدا، به نظر می‌رسید که اینگرام روزنامه‌ای در امتداد آنچه بعداً «پلیس گازت» شد، با تمرکز بر داستان‌های جنایی جنجالی در نظر گرفته بود.

همانطور که او با اختراع و بازاریابی قرص خود، موریسون را یک قدم جلوتر برده بود، مطمئن بود که می‌تواند جنجال‌آفرینانی مانند ویکلی کرونیکل را در بازی خودشان شکست دهد. اما خیلی زود به این نتیجه رسید، یا متقاعد شد که دیدگاهی بلندپروازانه‌تر و جاه‌طلبانه‌تر به این پروژه، در حالی که ریسک بیشتری دارد، شانس موفقیت بیشتری را به همراه خواهد داشت. زمان مناسب فرا رسیده بود. تابستان قبل شاهد انتشار پانچ، یک هفته‌نامه طنز مصور پر زرق و برق بودیم که با این وجود، نشریه‌ای محترم و خانوادگی بود، عاری از کاریکاتورهای زننده و کنایه‌های شهوانی که مدت‌ها با مطبوعات طنز مرتبط بود. به نظر می‌رسید موفقیت پانچ، راه را برای روزنامه‌های مصور ارزان‌قیمتی که نه تنها محترم، بلکه موضوع روز نیز بودند، باز کرد، زیرا پانچ، علاوه بر جناس‌های تکراری‌اش، از طنزی که اخبار هفته را به عنوان موضوع خود انتخاب می‌کرد، لذت می‌برد.

اینگرام از نزدیک با حلقه پانچ آشنا بود: ابنزر لندلز، یکی از بنیانگذاران آن، به عنوان حکاک و هنرمند استخدام شد، در حالی که سردبیر مجله، مارک لمون، مشاور قابل اعتماد اینگرام در برنامه‌ریزی مجله «اخبار مصور لندن» بود. موفقیت در بازار با این حال، موانع بزرگی باقی مانده بود. هیچ ناشری تا به حال سعی نکرده بود حکاکی را در این مقیاس یا با این سرعت سازماندهی کند. اینگرام عجله کرد تا هر چه بیشتر هنرمندان و حکاکان را پیدا کند و آنها را به کار بگمارد. همانطور که بود، اینگرام برای شماره اول مجبور شد به ترفندهایی متوسل شود – به عنوان مثال، از آنجایی که هیچ هنرمندی در هامبورگ نبود، چاپی از خط افق شهر از موزه بریتانیا قرض گرفته شد که با عجله یک نسخه از آن کشیده شد و دود و شعله به آن اضافه شد. کمپین بازاریابی برای شماره اول، شهر را به شدت تحت تأثیر قرار داد: دویست مرد با تخته‌های ساندویچی (که هر کدام یک حرف از اعلامیه را داشتند) قبل از انتشار، در خیابان‌های اصلی لندن رژه رفتند و در یک نقطه، بانک انگلستان را کاملاً محاصره کردند. اینگرام برای ویرایش روزنامه جدید، از اف. دبلیو. ان. بیلی بااستعداد و دائم‌الخمر (که به خاطر استفاده غیرمنطقی از حروف اول نام کوچکش در بین همکارانش با نام «آلفابت» بیلی شناخته می‌شد) کمک گرفت، که در یک سخنرانی پرشور خطاب به عموم، عزم مجله مصور را «برای حفظ مداوم چشم‌اندازی زنده و پویا از تمام اقدامات و تأثیرات خود در برابر چشمان جهانیان» اعلام کرد. بزرگترین نیروی استخدامی اینگرام، هنرمند جان گیلبرت بود که سبک دقیق و در عین حال روان او برای همیشه «ظاهر» روزنامه مصور لندن نیوز را تعریف کرد و سرعت و مهارت شگفت‌انگیزش – گفته می‌شد که می‌توانست هر نقاشی تمام‌صفحه درخواستی را مستقیماً روی کلیشه چوبی، ظرف یک ساعت، در حالی که پیک منتظر بود، بکشد – در طول سی سال بعد، روزنامه را با حدود ۳۰هزار نقاشی مزین کرد.

موفقیت آن شماره اول به افسانه تبدیل شد: ۲۶هزار، فروش چشمگیر هفته اول برای یک نشریه جدید. برای یک یا دو شماره بعدی افت فروش وجود داشت، اما فروش خیلی زود دوباره به حالت عادی برگشت و به طور پیوسته شروع به افزایش کرد، که بخش بزرگی از آن به لطف نبوغ اینگرام در بازاریابی بود. به ویژه پیشنهاد تبلیغاتی که در این حرفه جدید بود و در شماره افتتاحیه اعلام شد، موفقیت‌آمیز بود: کسانی که به مدت شش ماه کامل در ILN مشترک می‌شدند، در پایان آن مدت، یک چاپ بزرگ («کولیسئوم») از لندن دریافت می‌کردند.

پیش از این هرگز چنین مشوقی به مشترکین مجله یا روزنامه ارائه نشده بود و هیچ حکاکی با این اندازه و پیچیدگی هرگز انجام نشده بود. آنتوان کلودت، عکاس، استخدام شد تا از برج دوک یورک بالا برود و مجموعه‌ای از تصاویر را تهیه کند که بتوان آنها را در کنار هم قرار داد و برای ترسیم پانورامایی از شهر، از شمال و جنوب، استفاده کرد. هنرمند سی. اف. سارجنت سپس طرح را روی شصت بلوک حکاکی شمشاد، هر کدام به مساحت حدود ۵ اینچ مربع، که با پیچ و مهره‌های برنجی بلند سوراخ و به هم متصل شده بودند تا یک بلوک بزرگ بسازند، کشید.

پس از آن هجده مرد، تحت هدایت ابنزر لندلز، با دقت طرح را حکاکی کردند. چاپ حاصل با ابعاد ۳ در ۴ فوت، موفقیتی خارق‌العاده بود که مورد تحسین جهانی قرار گرفت و به خوبی امیدهای مشترکین و صاحب امتیاز را برآورده کرد. تا دسامبر ۱۸۴۲، تیراژ تقریباً سه برابر شده و به ۶۶۰۰۰ رسیده بود. هزینه‌های راه‌اندازی و گسترش روزنامه بسیار زیاد بود و در مقطعی از این سال‌های اولیه، اینگرام مجبور شد ۱۰۰۰۰ پوند از برادرزن و ناشرش، ویلیام لیتل، قرض بگیرد. این سرمایه‌گذاری به خوبی نتیجه داد و روزنامه با پیشرفت جسورانه اینگرام، جمع‌آوری کارکنان و…، روز به روز قوی‌تر شد.

گروه گزارش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *