“آژنگ نیوز”:چگونه جنگ جهانی دوم به شکلگیری علوم شناختی کمک کرد؟ در دوران جنگ جهانی دوم، نیاز به طراحی سیستمهای پیچیده مثل رادار و کنترل پرواز، باعث شد دانشمندان به فکر مطالعه دقیقتر ذهن انسان بیفتند!
دونالد برودبنت، یکی از این محققان، با بررسی عملکرد اپراتورهای رادار، متوجه شد که ذهن ما ظرفیت محدودی دارد و اطلاعات ورودی از یک فیلتر رد میشوند.این ایده، که به “تئوری فیلتر برودبنت” معروف شد، یکی از پایههای علوم شناختی امروزی ست!
مدل فیلتر برودبنت یک نظریه کلاسیک در روانشناسی شناختی است که به دنبال توضیح این است که انسان چگونه اطلاعاتی را که از طریق حواس دریافت می کند پردازش می کند. این مدل که توسط دونالد برادبنت در دهه ۱۹۵۰ توسعه یافت، یک ساختار ادراکی را پیشنهاد میکند که شامل یک فیلتر انتخابی برای توجه به محرکهای خاص و در عین حال نادیده گرفتن محرکهای دیگر است.برای درک زمینه ای که در آن مدل فیلتر صلب برودبنت ظهور کرد، مهم است که پیشرفت های روانشناسی شناختی آن زمان را در نظر بگیریم. در دهه ۱۹۵۰، محققان علاقه مند به درک چگونگی توجه، پردازش و به خاطر سپردن اطلاعات حسی توسط افراد، به ویژه در موقعیت های بیش از حد اطلاعات بودند.

در این سناریو بود که برودبنت نظریه فیلتر خود را ارائه کرد که مفاهیم کلیدی را برای توضیح این فرآیندهای ذهنی معرفی کرد. اصول اساسی مدل فیلتر برودبنت مدل فیلتر چارچوب سفت و سخت برودبنت بر اساس چندین اصل اساسی است که پردازش اطلاعات حسی را هدایت می کند. به گفته برودبنت، زمانی که یک فرد با چندین محرک به طور همزمان مواجه می شود، دامنه توجه او محدود می شود و برای پردازش کارآمد باید اطلاعات را به طور انتخابی فیلتر کنند. برای رسیدن به این هدف، او وجود مکانیزم فیلتر اولیه را در سیستم ادراکی پیشنهاد کرد که می تواند محرک های خاصی را برای پردازش به ضرر دیگران انتخاب کند.
در مدل فیلتر برودبنت، فرآیند ادراکی به دو مرحله اصلی تقسیم میشود: مرحله انتخاب و مرحله تشخیص. در مرحله انتخاب، فیلتر به طور خودکار و انتخابی عمل می کند تا بر اساس ویژگی های فیزیکی، مانند شدت، فرکانس یا مکان، امکان عبور برخی از محرک های مرتبط را فراهم کند. از سوی دیگر، در مرحله بازشناسی، پردازش شناختی محرکهای انتخابشده برای شناسایی معنای آنها و اختصاص زمینه به آنها انجام میشود. آزمایش ها و شواهد تجربی در طول دههها پس از پیشنهاد برودبنت، آزمایشهای مختلفی برای آزمایش مدل فیلتر صلب او و تأیید پیشبینیهای آن انجام شد. یکی از معروفترین آزمایشهایی که از نظریه برودبنت حمایت کرد، آزمایش چری (۱۹۵۳) در مورد گوش دادن دوگانه بود. در این مطالعه، شرکت کنندگان به دو پیام صوتی به طور همزمان از طریق هدفون گوش دادند و از آنها خواسته شد به یکی از پیام ها توجه کنند و دیگری را نادیده بگیرند. نتایج نشان داد که شرکت کنندگان قادر به یادآوری جزئیات خاصی از پیام شرکت شده بودند، اما در به خاطر سپردن جزئیات پیام نادیده گرفته شده مشکل داشتند. آزمایش مرتبط دیگری که از مدل فیلتر صلب برودبنت پشتیبانی می کند، آزمایش تریزمن (۱۹۶۰) در مورد گوش دادن انتخابی است. در این مطالعه، شرکت کنندگان یک سری کلمات را در هر دو گوش شنیدند و از آنها خواسته شد که به طور خاص به یک گوش توجه کنند. نتایج نشان داد که شرکتکنندگان میتوانند به طور انتخابی توجه خود را از یک گوش به گوش دیگر تغییر دهند، که نشاندهنده وجود مکانیزم فیلتر انتخابی در سیستم ادراکی است. انتقادات و تحولات بعدی علیرغم تأثیر مدل فیلتر برودبنت در روانشناسی شناختی، این مدل نیز موضوع انتقاد و توسعه بعدی بوده است. یکی از انتقادات اصلی مدل برودبنت، دیدگاه ساده انگارانه آن از ادراک به عنوان یک فرآیند خطی و متوالی است. تحقیقات جدیدتر نشان داده است که ادراک فرآیند پیچیدهتر و تعاملیتری است که در آن فرآیندهای چندگانه انتخاب و فیلتر میتوانند به صورت موازی اتفاق بیفتند. علاوه بر این، تحقیقات بعدی استحکام فیلتر پیشنهاد شده توسط برود بنت را زیر سوال بردند، و نشان دادند که توجه انتخابی ممکن است انعطافپذیرتر باشد و تحت تأثیر عوامل زمینهای و شناختی قرار گیرد. به عنوان مثال، مدل پردازش توجه لاوی (۱۹۹۵) پیشنهاد می کند که توجه انتخابی را می توان با بار شناختی و ارتباط محرک تعدیل کرد، که درک فرآیندهای انتخاب اطلاعات را گسترش می دهد. به طور خلاصه، مدل فیلتر برودبنت با ارائه یک چارچوب نظری برای مطالعه نحوه پردازش اطلاعات حسی افراد در محیطهای پیچیده و پر از محرک، کمک قابل توجهی به روانشناسی شناختی کرده است. اگرچه این موضوع مورد انتقاد و تحولات بعدی قرار گرفته است، تأثیر آن بر این رشته امروزه مشهود است.
گروه گزارش