“آژنگ نیوز”:بررسی تاریخچه خودکشی در اروپای باستان بیانگر این نکته است که عمل مرگ داوطلبانه هرگز در دوران باستان محکوم نمی شد. در واقع، کلمه انگلیسی “خودکشی””suicide” از لاتین به معنای “خودکشتن””self-slaying آمده است. البته اشاره شده که دلیل مرگ اختیاری باید شرافتمندانه و ضروری باشد تا هر عنصر مخالف آن یعنی شرم از بین برود. مرگ شرافتمندانه بر اساس عنصر مهم انتخاب بود.

مردان هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی عمومی خود بر اساس آرت قضاوت می شدند. آرته الهه فضیلت و دانش بود. این اصطلاح که در مورد یک شخص به کار می رود، به معنای برتری، فضیلت و شجاعت است و به مفاهیم دوگانه جامعه شناختی شرافت و شرم کمک می کند. شرافت عنصری از ارزش فرد برای خانواده و اجتماع، زندگی خصوصی و همچنین شخصیت عمومی آنها بود. این تصور که مردم مُردند و به بهشت ​​رفتند در اروپای باستان یک تفکر نسبتاً دیر هنگام بود. سرزمین مردگان، هادس در اساطیر یونانی و رومی، در ابتدا یک منطقه بی طرف بود. مفاهیم بعدی مناطق خاصی را برای نیکوکاران و شروران در سرزمین مردگان ایجاد کردند.

خود کشی - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

یونان باستان آیین های قهرمانی داشت. قهرمانان افسانه‌ای اساطیر یونان، فرزندان یک خدا یا الهه یا حاصل تولید بین انسان و خدا بودند. نمونه بارز هراکلس/هرکول بود. قهرمانان برای کارهای بزرگ خود با حضور در قلمروهای بالاتر در هادس پاداش دریافت کردند. این مفهوم به عنوان آپوتئوس (الوهیت) توصیف شد. انسان به درجات الهی می رسد و از این رو شایسته عبادت و افتخار می شود. مردم مزار قهرمانان را زیارت کردند. میدان های الیزیا یک مدینه فاضله بود که در آن مردگان محترم زندگی شاد و بی دغدغه ای داشتند. در همان زمان، هر شهر-دولت یا شهر ادعای اسطوره‌های بنیادین را داشت، مبنی بر اینکه یک خدا یا نیمه خدا جامعه آنها را تأسیس کرده است. بر اساس مفهوم جامعه‌شناختی حامی/مشتری، قربانی‌هایی از سوی جامعه به خدای/الهه حامی در ازای وساطت آنها برای منافع و حمایت از جامعه ارائه می‌شد. میدان های الیزی برای قهرمانان در نظر گرفته شده بود. هومر و هزیود آن را در لبه غربی زمین در مرز اقیانوسوس قرار دادند و هزیود نیز از آن به عنوان جزایر مبارک یاد کرد. این یک مدینه فاضله بود که در آن مردگان محترم زندگی شاد و بی دغدغه ای داشتند و به سرگرمی های مورد علاقه خود مانند موسیقی یا ورزش می پرداختند.

هومر، شاعر قرن هشتم پیش از میلاد، در حماسه های اصلی خود، ایلیاد و ادیسه، دهمین سال جنگ بین یونان و تروا و سپس سرگردانی اودیسه و تلاش های او برای بازگشت به خانه پس از سقوط تروا به دست یونانیان را بازگو کرد. ایلیاد و ادیسه در طول قرن ها توسط نمایشنامه نویسان یونانی به روز شدند. بزرگترین قهرمان جنگ تروا، آشیل، پسر پادشاه یونانی پلئوس و تتیس، الهه پوره دریا بود. به دستور زئوس، تتیس او را در رودخانه استیکس فرو برد تا جاودانگی او را آغشته کند و او را از پاشنه‌اش گرفت که آسیب‌پذیر باقی ماند. آشیل یک جنگجوی قهرمان بود که توسط برخی از دولت شهرها در نبردهای انفرادی با دشمنانشان استفاده می شد. پادشاه آگاممنون یونانیان را گرد هم آورد تا به خاطر ربودن همسر برادرش منلائوس، هلن تروا، توسط شاهزاده تروا، پاریس، به جنگ بروند. آشیل با مادرش مشورت کرد که آیا او باید به آنها بپیوندد یا خیر. او به او گفت که می تواند در خانه بماند، ازدواج کند، فرزندان و زندگی عادی داشته باشد و در سنین بالا بمیرد. با این حال، اگر او به تروا می رفت، جوان می میرد، اما برای همیشه در یادها می ماند. او رفتن به تروا را انتخاب کرد. در ایلیاد، مرگ او پیش‌بینی شده است، اما تیری که پاریس به پاشنه حساس او پرتاب کرد، متن ماجرای اودیسه بعدی است.

آژاکس یکی دیگر از جنگجویان بزرگ تروا بود. پس از مرگ آشیل، آژاکس و اودیسه بر سر زره آشیل به رقابت پرداختند. این زره دارای خواص جادویی بود زیرا در کوه المپ توسط هفائستوس ساخته شده بود. جزئیات بیشتر در تراژدی یونانی سوفوکل آژاکس اضافه شد، جایی که گروهی از داوران اودیسه را برنده دانستند. آژاکس که از این تصمیم ناراحت بود، تحت طلسم آتنا قرار گرفت، عقل خود را از دست داد و گله ای از گوسفندان را که به اعتقاد او جنگجو بودند، سلاخی کرد. چون از خواب بیدار شد، خجالت کشید و خود را کشت تا آبروی خود را به دست آورد.

نمایشنامه نویسان یونانی جزئیاتی را به هومر اضافه کردند. اوریپید (۴۸۰-۴۰۶ پیش از میلاد) که در ایلیاد شرح داده نشده است، نمایشنامه غم انگیز ایفیگنیا را در اولیس نوشت. ایفیگنیا دختر آگاممنون بود. آگاممنون هنگام شکار در راه خود برای جمع آوری ناوگان برای تروی، یکی از گوزن های مقدس الهه آرتمیس را کشت که بادها را برای حرکت کشتی ها مهار می کرد. کالخاس پیشگو به آگاممنون اطلاع داد که باید دخترش را برای دلجویی از الهه قربانی کند. در ابتدا، ایفیگنیا معتقد بود که پدرش او را برای ازدواج احضار کرده است، اما سپس متوجه شد که او قرار است بمیرد. به محض اینکه متوجه شد چه اتفاقی می افتد، سرنوشت خود را پذیرفت و به این معنا آبروی پدرش را بازگرداند:

پدر، همانطور که به من دستور دادی، من اینجا هستم. من بدنم را آزادانه از طرف کشورم برای تمام سرزمین یونان می دهم. مرا به قربانگاه هدایت کن در آنجا، اگر خواست خدایان است، مرا قربانی کنید. باشد که این هدیه من برای شما موفق باشد. باشد که تاج پیروزی را به دست آورید و پس از آن به یک بازگشت باشکوه به خانه پی ببرید.

در هنگام اعدام او، جمعیت اعلام کرد: “ما ارتش یونان و پادشاه … این قربانی یک باکره پاک را تقدیم می کنیم”

به عنوان چیزی ارزشمند، بزرگترین فداکاری، فداکاری از زندگی بود. در همان زمان، قربانی شدن ایفیگنیا به عنوان یک باکره به این معنی بود که او هیچ نسلی نخواهد داشت که او را به یاد آورد. خاطره باید از جامعه در بازگویی داستان او بیاید. نتیجه یک پیروزی پس از مرگ او فداکاری او را با مفهوم پیروزی نظامی یا میهن پرستی هماهنگ کرد. یک مرگ نجیب به نفع کل جامعه بود و شهرت آن را در دفاع از دستورات خدایان افزایش داد.

محاکمه و مرگ سقراط

سقراط بنیانگذار آکادمی در آتن، افلاطون (۴۲۸-۳۴۸ قبل از میلاد) یکی از مهم ترین فیلسوفان تاریخ غرب است. سقراط آموزه هایش فقط در نوشته های افلاطون باقی مانده است. سقراط به دلیل بی تقوایی، فساد جوانان آتن (با دیدگاه های متفاوت نسبت به خدایان) و همچنین انتقاد از دولت یونان توسط دادگاهی در آتن محاکمه شد. دادگاه آتن او را با مجازات اعدام محکوم کرد (۳۹۹ ق.م). افلاطون،نظرات سقراط را درباره مرگ و زندگی پس از مرگ خلاصه کرد: مطالعه فلسفه مطالعه روند مردن و مردن است. جسم و وجود مادی مانع از دستیابی به حقیقت است. روح در یک بدن فیزیکی گرفتار شده و درگیر شر است و تنها پس از مرگ می تواند فرار کند. همه باید از مرگ استقبال کنند تا به بزرگترین نعمت ها برسند. مرگ یا نیستی مجازی است یا تغییر مقام روح و مهاجرت از این مکان به آخرت. با این حال، انسان ها دارایی خدایان هستند که به ما زندگی بخشیده اند و ما تحت مراقبت آنها هستیم. انسان نباید جان خود را بگیرد مگر اینکه نشانه ای از خدایان وجود داشته باشد (anangke). تنها در این صورت است که این نشان دهنده تایید آنها خواهد بود.

به گفته افلاطون، سقراط ادعا می کرد که از کودکی صدایی الهی شنیده است که او را از هر چیز بدی دور می کند. دوستان سقراط برای فرار او از شهر برنامه ریزی کردند، اما او از رفتن خودداری کرد. او ادعا می کرد که می تواند برای خروج از مخمصه خود استدلال کند، اما انجام این کار تحقیرآمیز خواهد بود. وقتی یک مرد عمل می کند، به دلایل درست یا دلایل نادرست عمل می کند. مجموع اعمال او به مراتب مهمتر از حفظ جانش است. سقراط یارانش را سرزنش کرد:

زیرا طبق استدلال شما [سازش برای نجات جان خود] نیمه خدایان بدی هستند که در تروا بمیرند، از جمله پسر تتیس [آخیل] که در مقایسه با تحمل هر رسوایی خطر را چنان تحقیر می‌کرد که وقتی مادرش (و او یک الهه بود) به او گفت، همانطور که او مشتاق کشتن دوستت بود، اگر دوستت هکتور رامی‌کشم، چنین چیزی را باور می‌کنم. پاتروکلوس و هکتور را بکش، خودت بمیری، زیرا بعد از هکتور، مرگ بر تو مقرر شده است. آشیل وقتی این را شنید، مرگ و خطر را نادیده گرفت و از اینکه ترسو زندگی کند و انتقام دوستش را نگیرد، بسیار ترسید و گفت: “بی درنگ بمیرم، پس از انتقام از ستمکار، تا اینجا نمانم و در کنار کشتی های درهم شکسته ، زمین را مسخره کنم.”

آشیل آژاکس - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

تصویر آشیل و آژاکس را در حال انجام یک بازی رومیزی در طول یک آتش بس در جنگ تروا

سقراط به عنوان الگوی نهایی مرگ شرافتمندانه، انتخاب را در ایثار و از خودگذشتگی، انتخابی که مبتنی بر عقل بود، شخصیت بخشید. او ضمن حفظ فضایل آرت و شجاعت، مفهوم ایثار را به عنوان مردن برای یک اصل بیان کرد. یک اصل یک حقیقت یا گزاره اساسی است که به عنوان پایه و اساس یک نظام اعتقادی یا رفتاری به دنبال زنجیره ای از استدلال عمل می کند. ما شروع به درک مفهوم مردن برای هدفی می کنیم که جایگزین فرد می شود.

دلایل دنیوی و شرم آور مانند خروج از وظیفه نظامی یا اجتناب از تباهی مالی مشروع نبود. اما انسان ها در قبال دولت شهر نیز وظایفی داشتند. عشق، ازدواج و تولید مثل در یونان باستان با وظیفه دینی ایجاد فرزندان برای بقای نسل ها همراه بود. هرکسی که به دلایل ناپسند جان خود را از دست داد، باید از قبر در مناطق مشترک گورستان محروم شود. مقبره این افراد در مناطق دورافتاده خارج از مرزهای شهر بدون سنگ قبر، نام و خاطره قرار داشت.

معرفی نویسنده:

ربکا دنووا دارای مدرک دکترا پی .اچ دی.. استاد بازنشسته مسیحیت اولیه در گروه مطالعات دینی دانشگاه پیتسبورگ است. او اخیراً یک کتاب درسی با عنوان “ریشه های مسیحیت و عهد جدید” (وایلی-بلکول) را تکمیل کرده است.

گروه گزارش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *