“آژنگ نیوز”: آشنایی با تقیظهوری بازیگرقدیمی به روایت پرویز خطیبی چنین است: درمیانشا گردان دورهٌ اول هنرستان هنرپیشگیمردی با گونههای سرخ سالگ بزرگ ولبخندی همیشگی وجود داشت که کارمند وزارت داد گستری بود دوستاتش می گفتند بسیا رخوش ذوق وخوش گذ ران است است گاهیدرراهروی بلند باغ سهام الدوله محل هنرستان هنر پیشگی اورامیدیدم که باقدمهای سریع میرود تا خودش را به کلاس برساند.
فضل الله با یگان یکیازهنرمندان قد یمیواستادهنرستان درباره او گفته بود: آتش پارهای است که با این قد کوتاه وحرکات سریع خیلیزود گل خواهد کرد. امامتاسفانه پیش گوییبایگان درست از آب درنیامد.سالها طول کشید تا ظهوری سری درمیان سرها درآورد وبه شهرت ومعروفیت وثروت دست یافت. وقتیاولین تماشاخانه دائُمیتهران در دهه بیست و پنج خورشیدی درهمان محل هنرستان درسالنی باگنجایش هشتادنفرشروع به کار کرد .سید علینصررئیس هنرستان ومدیرتماشا خانه شا گردانفار غ التحصیل رابکار گرفت که معروف ترین آنهاذبیح الله صافی،بدری هورفر غلامحسین نقشینه ،زلیخا جها نبخش، عصمت صفوی، مجید محسنی وعزت الله وثوق بودند. تقیظهوری با آنکه دارای تیپ و کارا کترخاصیبود. درتماشاخانه تهرانهرگزجدی تلقینشد.
اوجزدریکیدومورد که ایفا گرنقشهای کوچک بود روی صحنه ظاهرنشد و همین مسئله روحش را آزرد ومد تی کنا رنشست تا هنرمندان ناراضیتثا تر تهران اقدام به تأسیس شرکت سهامیهنروافتتا ح تماشاخانه های هنر و گوهردرشاه آباد وخیابان لاله زار کردند.
حالا دیگرظهوری تقریباًن نقش های عمده رابه عهده میگر فت اما سعی و کوشش اوبه جایی نمی رسید و آنطور که باید و شایدوهمکارانش معروف نشده بود. پس از تئا ترهنرظهوری به دعوت تفکری به تاتر فرهنگ رفت. تا ترفرهنگ را عبدالحسین نوشین راپایه گذاری کرده بودند.

ولی به علت عدم سازش با مالک تاتر که مایل نبود نمایشهای سیاسی و بقول خودش بودار روی صحنه برود در تاتر فردوسی که مالک آن عبدالکریم عمویی بود بکار خودشان ادامه دادند و در نتیجه مدیر تاتر فرهنگ از تفکری خواست که برنامه های کمدی تدارک ببیند و تفکری گروهی از هنرمندان را که پراکنده شده بودند به تاترفرهنگ آورد که یکیازافراد این گروه تقیظهوری بود.
اولین نمایشنامه ای که بوسیله تفکری بروی صحنه رقت نما یشنا مه پرخرج گلهای مسموم اثرمحمد شب پره بود. پس از آن به خواست علیجعفری مد یرتاتر تفکری که بدنبال نمایشتامههای کمدی میگشت من نما یشنامه اولتیما توم رادر اختیارشان گذاشتم.
اولتیما توم باشرکت تفکری وتهرانچی، پرخیده وظهوری چندین ماه روی صحنه بود.
ظهوری دراین نما یش نقش بسیار کوتاهولیحساسیرا برعهدهداشت. نقش یک دلال دوره گرد که میخواست اسباب واثاثه مختصرتفکری وهم اطاقش رابه قیمت نازل بخرد وبه همین منظورمدتهابا آنها چانه میزد ودست آخر با تمام زرنگیها یش خام فروشتد گان میشد ویک کوزهٌ معمولیناقابل رابهعنوان کوزه آب خوری اشک هفدهم به قیمت گزاف میخرید وبا خوشحالیبدنبال کارش می رفت.
قسمتیازمکالمه هنرپیشگان تا آنجا که بخاطرم میاورم این بود:
ظهوری -این چیه؟
تفکری-کوزه آبخوزیاشک هفدهم مال دوره اشکانیانه. آنتیکه.
ظهوری-اشک هجدهم. . نوزد همش رانداری؟
تفکری –نه اگرهم داشته باشیم گران تره.
ظهوری منکه توی این کوزه اشکینمیبینم.
تفکری-اشکش خشک شده. آخه مال چند صد سال پیشه. این تنها یاد گاری که ازمرحوم اشک هفدهم بجا مانده. قیمتش فقط پانصد تومانه.
ظهوری -ترابخدابسه دیگه. بسه اشکم راد رآوردی، هرچیباشه میخرمش. ییا اینم پولش
تفکری- ممنونم اجرت باخوداشک بوس.
این بازی ها همچنان ادامه داشت تا سال ۱۳۲۷ که د کتر کوشان اولین فیلم فارسی محصول ایران رابنام طوفان زند گیبه بازارفرستاد.
طوفان زند گی اگرچه ازنظر تکنیک معا یب زیا دی داشت ولیبا استقبال مردم روبروشد. بعد فیلم دوم کوشان به نام زند انی امیرساخته شد که بیشترصحنه های آنرا درداخل سینما رکس فیلم برداری کرده بودند. برای تهیه سومین فیلم، کوشان ازمن دعوت کرد تا یک واریته کمدی مخصوص نوروزی بنویسم. نام این فیلم را واریته بهاری (سال ۱۳۲۸ خورشیدی)گذاشتیم وبرای اولین بار کوشان رضایت داد تا ازهنرپیشگان تاتربرای ایفای نقش های مختلف استفاده کنم. درواریته بهاری چهرههای نه چندان سرشناس آنروزمثل عزتانتظامی، عبدالله محمدی، ناصرملک مطیعی، تقیظهوری ونیکتا ج صبری شرکت داشتند.
علاوه براین عده خودمن هم باتفا ق ژاله علو، زینت مودب (همسرم)ومحمود کوشان دریکی ازقطعات این واریته عهده دارنقش هاییبودیم. عزت الله انتظامی امروزیکیاز چهرههای برجسته تئاتروسینمای ایران است. اخیرا ضمن مصاحبهای با یک مجله چاپ تهران در پاسخ این سوّال که یک برخوردخیلی کوتاه هم باسینمای ایران درآغازپیدایش آن داشته اید نقش کوتاه چغاله فروش درفیلم واریته بهاری است.
میگوید: پرویز خطیبی, سازنده این فیلم در آن زمان شعر پیش پردهها را برای ما مینوشت. یک روزمرابه با غ بزرگیدعوت کرد که در آنجا فیلم برداری داشتند ونقش کوچکیراهم بهمندادند.
واماظهوری درواریته بهاری نقش میرزا خنده رورا به عهده داشت. میرزا خندهرومردی بود که به علت خوردن زعفران زیاد به بیما ری خنده مبتلا شده بود وحا ل آمدهبود تاازدکتر کمک بخواهد ولیمتاً سفانه خنده مهلتش نمیداد. دراین قسمت ناصرملک مطیعینقش دستیاردکتررابازی میکرد. درواقع اوبا واریتٍه بهاری به سینما کشانده شد وبا فیلم ولگرد درخشید وبه شهرت رسید.
از بازی در واریته بهاری تا دعوت مجددمن ازظهوری برای بازی درفیلم زنده بادخاله که درواقع همان داستان نمایش اولتیماتوم بود چهارسال طول کشید. بعد مجید محسنی برای بازی درفیلم دخترچوپان او را به استود یوعصر طلا ییبرد. در مشهدی عباد با تفکری وعلی تابش ظاهرشد امانه این فیلم ونه فیلم های شیرفروش و بلبل مزرعه و بهلول و دختر همسایه فیلم دیگری از خود من برایش موفقیتی به همراه نیاورد. سرانجام در سال ۱۳۴۴ فیلم گنج قارون اثرسیامک یاسمیبه کمکش آمد و در کنار فردین به اوج شهرت رسید مقام ومنزلتیرا که همیشه به دنبالش درسینمای ایران بدست آورد.
از آن به بعد ظهوری دراکثر فیلم ها به عنوان چاشنی حضور پیدا می کرد و دستمزدش روزیروز بیشتر می شد.بخصوص که برخلاف هنرمندان دیگر در فیلم ها از صدای خودش استفاده می شد و فیلمساز مجبور نبود علاوه بر دستمزد بازیگری مبلغی هم به گوینده بپردازد.
ظهوری درطول شش سال توانست ازنظرمادی ومعنوی موفقیت های زیادی کسب کند درسال ۱۳۵۰هنگامی که قصد زیارت خانه خداراداشت اعلام کرد که دیگردرتتاتروسینمانقشی به عهده نخواهد گرفت.
دوستانش میگفتند تقینیازی به بازی کردن ندارد؛ اودرخیابان فرح جنوبی(سهروردی امروزین ساختمان همچنان پابرجاست) یک ساختمان بزرگ خریداری کرده وازمحل اجارههای دریافتیمیتواند زندگیش را بخوبی اداره کند. درواقع این یک شایعه نبودبلکه کاملاً حقیقت داشت.ظهوری که روزگاریدر تاترپارس دستمزد شبانه اش ۲۵ ریال بود حالا در شرایطیقرار گرفته بود که دستمزدهای دویست هزار تومانیرابرای شرکت درفیلم ها را ردمی کرد وگاهوبیگاه در ایام سوگواری با پیراهن یقه بازبد ون کراوات وعبای نائینیظاهرمیشد و بدنیست بدانید که ظهوری درا یام سوگواری معمولاً به نمازوعبادت میپرداخت بخصوص درایام رمضان، پیش ازرفتن بروی صحنه دراطاق گریم نمازمیخواند وبا نان وپنیرافطارمیکرد.
عید الله محمدی می گفت: یک روزدرایام سوگواری ظهوری ازمن خواست که برای پختن سمنواورایاری کنم. شب معهودبه خانه اورفتم وهردو کمک کردیم ومقداری آجرازخار ج آوردیم ودرحیاط خانه اجاقبرپا کردیم. بعددیگ بزرگی را که پاتیل مینامیدند روی اجاق گذاشتیم وبا ریختن چوب وهیزم به زیردیگ به پختن سمنو نشستیم درحقیقت آشپزاصلیظهوری بودومن حکم وردست اوراداشتم. ازبعدازظهر به بعدزنهای محل ومردهای سیاه پوشیده وارد خانه شدند وهریک دستوری دادند که ظهوری در برابر تمام دستورات چشم بروی چشمم گفت. اواسط شب که دود هیزم چشمهای ما راکور کرده بودقرارشدهرکس به نوبت دیگ سمنورابهم بزند وقتینوبت به من رسیدبه علت ناشیگری وسنگین بودن پارویی که داخل دیگ انداخته بودند نتوانستم درست انجام وظیفه کنم.

نا گهان ظهوری که لباس سینه زنیبه تن کرده بود با شتاب وعجله همیشگی جلو آمد و گفت: بده تاسمنوبهم زدن رایادت بدهم. آنوقت پارو را به شدت تکانتکان داد و با هرتکان دعانیخواند وصلوا تی و ناگهان احساس کرد که دیگ بزرگ سمنوداردازجایش حر کت میکند وآجرهایی که زیر دیگ است ظاهرا قدرت نگهداری آن راندارد.
تاخواستم به ظهوری که سرش به کارخودش گرم بود هشداربدهم ناگهان اجاق آجری درهم ریخت ودیگ باتمام عظمتش همراه بامقدارزیادی سمنوبروی دست وپای من وظهوری ریخت ومارا مجروح کرد و در آن گیر ودار،همدست وپایم سوخت وهم خنده ام گرفته بود.ظهوری دایم شیطان رالعنت می کرد وزیرلب به من می گفت : نخندیها، گناهداره. .. بروتواطاق تنتورید بزن به دستت.
از آن ببعد هروقت محمدی به ظهوری میرسید صحبت سمنوپزان رامیکرد و ظهوری باهمان خنده همیشگیمیگفت: بجان خودت تا آن شب معنیثواب کردن و کباب شدن رانمیدانستم ولیبعد از آن حادثه، یعنیچپه شدآن دیگ سمنوپیبردم که گاهیوقت ها آدم ثواب کار کباب میشود.
ظهوری دررادیومعمولاً نقش رئیس اداره ویا مرد خانواده رابازی میکردولیدر سینماشخصیت دیگری داشت.یک مردسرحال وسرزنده که همیشه ودرهمه جا چشمش بدنبا ل زنها بودو اگرنقش آقای خانه رابه عهده اش میگذاشتند دست ازسر کلفت خانه برنمیداشت. تماشا گران وعلاقمندان ظهوری نام اورا مرد هیزسینمای فارسی گذاشته بودند و تصادفاً همین لقب باعث شد تاادارهٌ امورسینما ی کشوربرای مد تیظهوری راازبازی درفیلم هامنع کند درحالی که درست درهمان زمان سینما ونک با اجازهٌ هماناداره امورسینمائی، فیلم های سکسی ایتا لیا ینشان میداد.
دراسفند ماه سال ۱۳۷۸هنگا می که دوستان هنرمندم درمجلس یادبود حسین قوامیخواننده نامیلوحه یادبودی برایم نوشتندوبوسیله دوستیبه نیویورک فرستاد ند ظهوری نوشت :
سلام به پرویزخطیبیدوست عزیزم.
سلامتیوموفقیت شما را ازخداوند متعال خواهانم.
اراد تمند شما ظهوری ۲۴/۱۲/۶۸
سال گذشته ازمسا فری که به تهران میرفت تقاضا کردم به سرا غ ظهوری برود و یک نسخه ازنما یشنامه محکوم به ازدوا ج مرا ازاوبگیرد.مسافربه تهران رفت و برگشت وازقول ظهوری گفت به فلانیسلام برسان وبگوازهمان تاریخ که ازقم بر گشتیم نمایشنامه ها ییرا که درخانه ام بود سوزاندم.
منبع کتاب خاطراتی از هنرمندان نوشته پرویز خطیبی
گروه گزارش