“آژنگ نیوز”:انقلاب صنعتی دوم در آمریکا به عنوان دورهای از پیشرفتهای اقتصادی، صنعتی و فناوری بود که بین پایان جنگ داخلی آمریکا و شروع جنگ جهانی اول، اتفاق افتاد.
این دوره که با اختراع فرآیند بسمر برای تولید مقرونبهصرفه فولاد و گسترش سیستم راهآهن ایالات متحده آغاز شد، منجر به افزایش بیسابقهای در تولید صنعتی شد.
پیشرفت در جریان کار کارخانه، مانند تولید انبوه، برق رسانی و اتوماسیون به رشد اقتصادی کمک کرد.
انقلاب صنعتی دوم همچنین اولین قوانین ایمنی محل کار و ساعات کار، از جمله ممنوعیت کار کودکان را به وجود آورد.
اتوماسیون کارخانه
در حالی که اتوماسیون و بهرهوری کارخانه با استفاده محدود از اختراعات انقلاب صنعتی اول مانند موتور بخار، قطعات قابل تعویض، خط مونتاژ و تولید انبوه بهبود یافته بود، اکثر کارخانههای اواخر قرن نوزدهم هنوز با نیروی آب کار میکردند. در خلال قرن بیستم، منابع جدید توسعه یافته مانند فولاد، نفت و راه آهن، همراه با منبع انرژی جدید برتر برق، به کارخانه ها اجازه داد تا تولید را به سطوحی غیر قابل باورافزایش دهند. همراه با اینها، توسعه ماشینهایی که توسط رایانههای ابتدایی کنترل میشوند، منجر به تولید خودکار شد. در اواخر دهه ۱۹۴۰، بسیاری از کارخانه های خط مونتاژ انقلاب صنعتی اول به سرعت به کارخانه های کاملاً خودکار تبدیل شدند.

فولاد
فرآیند بسمر که در سال ۱۸۵۶میلادی توسط سر هنری بسمر اختراع شد، امکان تولید انبوه فولاد را فراهم کرد. فولاد قویتر و ارزانتر بهزودی جایگزین آهن در صنعت ساختمان شد. فولاد با مقرون به صرفه ساختن خطوط ریلی جدید، گسترش سریع شبکه راه آهن آمریکا را امکان پذیر کرد. همچنین ساخت کشتیهای بزرگتر، آسمانخراشها و پلهای طولانیتر و قویتر را نیزممکن کرد.
در سال ۱۸۶۵، فرآیند اجاق باز،تولید کابل فولادی، میله، صفحات، چرخ دنده ها و محورهای مورد استفاده برای ساخت دیگ های بخار با فشار بالاتر مورد نیاز برای موتورهای کارخانه های قوی تر را امکان پذیر کرد. با آغاز جنگ جهانی اول تا سال 1912، فولاد امکان ساخت کشتیهای جنگی، تانکها و تفنگهای بزرگتر، قویتر و قدرتمندتر را فراهم کرد.
برق رسانی
در سال ۱۸۷۹، مخترع مشهور آمریکایی، توماس ادیسون، طرح خود را برای یک لامپ برقی کاربردی کامل کرد. در اواخر دهه ۱۸۸۰، اولین ژنراتورهای تجاری کارآمد برق، انتقال انرژی الکتریکی در مقیاس بزرگ را به عموم ممکن کردند. روشنایی الکتریکی که توسط آکادمی ملی مهندسی “مهمترین دستاورد مهندسی قرن بیستم” نامیده می شود، شرایط کار و بهره وری را در کارخانه ها به میزان زیادی بهبود می بخشد. با جایگزینی برق و کاهش خطرات آتش سوزی ناشی ازروشنایی گاز، هزینه اولیه تبدیل سیستمهای قدیمی به روشنایی برقی به سرعت با کاهش حق بیمه آتش سوزی جبران شد. در سال۱۸۸۶، اولین موتور الکتریکی DC (جریان مستقیم) ساخته شد و تا سال ۱۹۲۰، نیروی مورد نیاز راهآهن شهری را در بسیاری از شهرها تامین کرد.

توسعه راه آهن
بسیاری از انفجارهای تولید اقتصادی در آمریکا در طول انقلاب صنعتی دوم به گسترش خطوط راه آهن نسبت داده شده است.
در دهه ۱۸۶۰، افزایش در دسترس بودن و هزینه پایینتر فولاد فرآیندی بسمر، سرانجام به راهآهنها اجازه داد تا از آن به مقدار کافی استفاده کنند. راهآهنهای اولیه ایالات متحده از ریلهای آهن فرفورژه وارداتی از بریتانیا استفاده میکردند. با این حال، ریلهای آهنی نرم و اغلب مملو از ناخالصیها بودند و نمیتوانستند لکوموتیوهای سنگین را پشتیبانی کنند و نیاز به تعمیر و تعویض مکرر داشتند. فولاد به عنوان ماده ای به مراتب بادوام تر و در دسترس تر، به زودی جایگزین آهن به عنوان استاندارد ریل های راه آهن شد. نه تنها بخشهای طولانیتر ریلهای فولادی اجازه میدادند تا لکوموتیوهای بسیار سریعتر و قویتر ریل گذاری شوند، بلکه میتوانستند قطارهای طولانیتری را بکشند، که بهرهوری راهآهن را بسیار افزایش داد.
گسترش شبکه راه آهن
در طول دهه ۱۸۸۰، راهآهنهای آمریکا بیش از ۷۵هزار مایل مسیر جدید ایجاد کردند که بیشترین میزان در تاریخ است. بین سالهای ۱۸۶۵ و ۱۹۱۶، شبکه راهآهن بین قارهای، «فرش جادویی ساخته شده از فولاد» آمریکا، از۳۵هزار مایل به بیش از ۲۵۴هزار مایل گسترش یافت. در سال ۱۹۲۰، راه آهن به وسیله حمل و نقل غالب تبدیل شد، که منجر به کاهش مداوم هزینه حمل و نقل در طول بقیه قرن شد. راه آهن به زودی به اصلی ترین راه انتقال مواد خام به کارخانه های خود و تحویل محصولات نهایی به مصرف کنندگان تبدیل شد.
تغییرات اجتماعی و اقتصادی
تنها در عرض چند دهه، انقلاب صنعتی دوم ایالات متحده را از یک جامعه کشاورزی عمدتاً روستایی به یک اقتصاد صنعتی پررونق در شهرهای بزرگ تبدیل کرد. از آنجایی که نواحی روستایی اکنون توسط یک شبکه حمل و نقل به خوبی توسعه یافته به بازارهای بزرگ شهری متصل شده بودند، شکست غیرقابل اجتناب در زمینه فروش محصولات دیگر آنها را محکوم به فقر نمی کرد. با این حال، در همان زمان، صنعتی شدن و شهرنشینی سهم جمعیتی که در کشاورزی مشغول بودند را به شدت کاهش داد.
بین سالهای ۱۸۷۰ و ۱۹۰۰، تقریباً همه کشورهای صنعتی از اقتصادهای رو به رشدی برخوردار بودند که منجر به کاهش چشمگیر قیمتها برایی مصرفکننده و در نتیجه بهبود شرایط زندگی شد.
عوارض منفی
در حالی که این دوره پیشرفت و نوآوری بیسابقهای بود که برخی از مردم را به سمت ثروت عظیم سوق داد، بسیاری را نیز به فقر محکوم کرد و شکاف اجتماعی عمیقی بین ماشین صنعتی و طبقه متوسط کارگر ایجاد کرد که فقر را دامن میزد.
به لطف توسعه سیستم های فاضلاب در شهرها همراه با تصویب قوانین ایمنی آب آشامیدنی، بهداشت عمومی بسیار بهبود یافت و میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های عفونی کاهش یافت. با این حال، سلامت کلی طبقه کارگر به دلیل ساعات زیادی که در شرایط سخت و ناسالم کارخانه ها سپری می شد، رو به افول گذاشت.
برای خانواده های طبقه کارگر، رفاه اغلب با فقر همراه بود، زیرا دسترسی به کار بسته به تقاضا برای کالا افزایش و کاهش یافت. با کاهش تقاضا برای نیروی کار، بسیاری از افرادی که ابتدا از مزارع به شهرها کشیده شده بودند تا در کارخانه ها کار کنند، شغل خود را از دست دادند. بسیاری از صنعتگران و صنعتگران که دیگر قادر به رقابت با قیمت پایین کالاهای تولید انبوه نبودند، معیشت خود را از دست دادند.
بین جنگ داخلی و جنگ جهانی اول، بیش از ۲۵ میلیون نفر از اروپا، و همچنین روسیه و آسیا، به دلیل چشم انداز مشاغل کارخانه ای با درآمد خوب به ایالات متحده مهاجرت کردند. در سال ۱۹۰۰، سرشماری ایالات متحده نشان داد که ۲۵٪ از جمعیت آمریکا متولد خارج هستند.
کودکان کار
شاید غم انگیزترین جنبه منفی انقلاب صنعتی دوم، رشد بی رویه کار کودکان بود. برای کمک به خانواده های فقیر خود، کودکان، اغلب در سنین چهار سالگی به بعد، مجبور شدند ساعت های طولانی را با دستمزد اندک در کارخانه ها تحت شرایط ناسالم و ناامن کار کنند. تا سال ۱۹۰۰، حدود ۱.۷ میلیون کودک زیر پانزده سال در کارخانه های آمریکایی کار می کردند.
کار کودکان تا سال ۱۹۳۸ رایج بود.تا اینکه قانون استانداردهای کار منصفانه (FSLA) اولین مقررات اجباری فدرال در سراسر کشور را در مورد دستمزدها و ساعات کار اعمال کردو پیرو آن قانون موسوم به FSLA تصویب شد. با حمایت سناتور رابرت اف. واگنر از نیویورک و امضای حامی سرسخت آن، رئیس جمهور فرانکلین اجرای قانون را برای همه محیطهای کاری ازام آور اعلام کرد.

مالکیت شرکت
مدل اساسی مالکیت صنعت نیز در طول انقلاب صنعتی دوم دستخوش یک «نوآوری» بزرگ شد. مالکیت الیگارشی شرکتها(اگر نگوییم کل صنایع) توسط افراد ثروتمند «بازرگانان تجاری» که در طول انقلاب صنعتی اولیه در اوایل تا اواسط قرن نوزدهم تسلط داشتند، به آرامی با مدل امروزی توزیع عمومی گستردهتر مالکیت از طریق فروش سهام . به سرمایه گذاران و موسسات فردی مانند بانک ها و شرکت های بیمه ،جایگزین شد.
این روند در نیمه اول قرن بیستم آغاز شد، زمانی که چندین کشور اروپایی تصمیم گرفتند بخش های اساسی اقتصاد خود را به مالکیت جمعی یا مشترک تبدیل کنند، ویژگی مشترک سوسیالیسم.بدین ترتیب با شروع دهه ۱۹۸۰، این روند به سمت جامعه پذیری اقتصادی در ایالات متحده و بریتانیا نیز رایج شد.
مترجم:علی محرابی
گروه تاریخ