“آژنگ نیوز”:از اداره جاتی تا اداره ای سیر تحول نظام اداری کشور است .در ایران قالب نظام اداری بر اساس شرایط اجتماعی تعیین میشد. به همین جهت است که مثلا سیستم اداری دوره مغول با سلجوقی متفاوت است. یا در دوران صفویه به شکل دیگری کشور اداره میشود.
یعنی نظام اداری تابعی از شرایط اجتماعی بود. حال آنکه برخی معتقدند اصلا نظام اداری برای این طراحی میشود که شرایط اجتماعی را شکل و نظم بدهد. در دوران معاصر هم برای پیروی از این نظریه تلاشهایی شد. در اوایل دوره ناصرالدین شاه به نظام اداری مدرن یعنی همان تشکیل وزارتخانه ها توجه شد.امیر کبیر تلاشهایی برای شکل گیری نظام اداری انجام داد. اما با مرگش نتوانست به فعالیتهایش ادامه دهد.
دوره ناصرالدین شاه
بهر حال نخستین وزارتخانههای ایران، در زمان ناصرالدینشاه رسمیت یافتند. پس از عزل و تبعید میرزا آقاخان نوری در سال ۱۲۷۵ هجری قمری به دست ناصرالدینشاه، وی از تعیین صدراعظم خودداری کرد و ۱۰ وزارتخانه را بدون صدر اعظم و زیر نظر خودش ،مسئول اداره کشور ساخت .این وزارتخانه ها عبارت بودند از: وزارت مالیه،وزارت جنگ،وزارت خارجه،وزارت داخله،وزارت دیوان عدالت،وزارت صنایع و علوم،وزارت وظایف و موقوفات،وزارت مشورتخانه،وزارت تحریر فرامین و احکامات،وزارت تجار ممالک محروسه. ناصرالدینشاه به مدت ۶ سال، ایران را از طریق وزارتخانههای دهگانه اداره کرد و بعد از آن، میرزا محمدخان سپهسالار را به عنوان وزیر اعظم/صدراعظم، منصوب کرد.
بدین ترتیب دو عامل مهم در نظام اداری ایران تثبیت شد. اول تقلید از نظام اداری کشورهای دیگر و نفوذ پادشاه در نظام اداری .به گونه ای که عملکرد و تغییرات آن نیز تابع نظر پادشاه بود. این مشکل بخصوص در دوره پهلوی نمود بسیار بیشتری پیدا کرد.
دوره پهلوی
در دوره اولیه پهلوی دوم نظام اداری تبدیل به محل اجتماع خیل عظیم کارمندان شد. به گونه ای که به جای آنکه نظام اداری مشغول اداره کشور باشد ،کشور تمام تلاشش را بکار میبرد تا ادارات را بتواند اداره کند. تیتر روزنامه های دهه ۴۰و ۵۰ آکنده از موضوعاتی بدین شرح است:حقوق کارمندان تامین شد،استخدام رسمی کارمندان و کارگران آغازشد.
برای بیمه کارگران و کارمندان طرحهایی ارایه شد. بازنستگی شاغلان چگونه باشد؟آیا ادارات به سرویس حمل و نقل ویژه نیاز دارند؟ یا خیر؟.اضافه کار و پاداش چگونه باشد؟با گذشت زمان نیز این مشکل حل نشد.
حتی پس از گذشت زمان ابعاد بیشتری یافت. در اسفندماه سال ۱۳۵۵ از سوی وزیر کار و حقوق اجتماعی وقت اعلام شد باید این را بپذیریم که برخی از کارگران تخصص لازم را ندارد،این یکی از بزرگترین مشکلات صنایع امروز مملکت است. چون حتی در صنایع سبک و صنایع خانگی هم با کمبود کارگر متخصص روبهرو هستیم.
به طور کلی مملکت ما در شرایط فعلی با کمبود ۴۰۰ هزارنیروی انسانی ماهر روبهرو است تلاش میکنیم تا پایان برنامه ششم در حدود ۲۵۰ هزار نفر از آنها را تربیت کنیم و در ۱۰ سال آینده هم از نظرکارگر ماهر و هم کارگر غیرماهر خارجی بی نیازشویم .
برای اینکه نیروی امروز را تربیت کنیم باید تقویت و توسعه آموزش تخصصی و آموزش حرفه ای را هدف قرار دهیم. متاسفانه روح آموزش در جامعه ما به این طرف است که جوان های ما بروند ویک مقدار آموزش های ذهنی دانشگاهی بگیرند و به دنبال آن اوراقی باشند که به عنوان مدرک مورد استفاده آنها قرار گیرد. این ها در حقیقت مدرک را در معرض فروش می گذارند نه دانش خودرا.
رئیس مجتمع آموزشی صنعت کشور در همین سال، یعنی سال۱۳۵۵، معتقد است که مثلا استاد حسن نجار،یا مشهدی تقی در و پنجره ساز در دروازه قزوین بعد از چند سال شاگردی حرفه نجاری ، در و پنجره سازی را به تدریج فرا میگیرد.
اما این یک سیستم ناقص آموزش حرفهای است. باید برای تربیت کارگر متخصص یک دستگاه یا سازمان مسئول به کار بپردازد.این سازمان هم در مملکت ما وزارت کار است .وزارت کار باید حرفه را تو ام با مقداری تکنولوژی ونقشه کشی در کلیه رشته ها به داوطلبان بیا موزد و سپس به آنان اجازه کار بدهد. البته بکارگیری کارگران تازه اول راه بود،زیرا بروز مشکلات متعدد درمحیط کارگری هم به معضلی برای سیستم اداری کارگران بد شده بود.
مثلا در زمینه روابط کارگر و کارفرما ،این موضوع همواره مطرح بود که قانون کار و مقررات کارگری در بسیاری از کارخانجات و صنایع تولیدی مملکت مشکلاتی دارد . اگر بین کارگران و کارفرمایان هماهنگی وجود داشته باشد ،حل آنها بسیار آسان خواهد بود. اما متاسفانه در تعدادی از این واحدها به عللی این همکاری وجود ندارد .رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگری در سال ۱۳۵۵ به این مسائل اشاره داشته و میگوید: یکی از مشکلات صنایع ما این است که عدهای از کارفرمایان به تجربیات و اطلاعات کارگر که در اثر مرور زمان به دست آمده توجهی ندارند.
مثلاً در کارخانجات ما اخیرا چند نفری را به عنوان سرپرست به کار گمارده اند که هیچ گونه تجربه اطلاع و آگاهی از صنعت ندارند.اینها عمرشان را در بخشهای دیگری و در کارهای دیگری گذرانده اند که با امورکارگری از زمین تا آسمان تفاوت داشته است. نتیجه این میشود که این سرپرستان ، بدون توجه ، کارهایی انجام میدهند که موجب یاس کارگر میشود و این یاس و سرخوردگی هم به تولید کارخانه لطمه می زند. مثلاً بازنشسته وزارت دارایی چگونه میتواند با کارگرو مسائل آن رویارویی پیدا کند و به حل و فصل آنها بپردازد .
نکته دیگراینکه متصدیان وزارت کار در خواست های کارگران را به هیچ یک از مدیران تصمیم گیرنده وزارت کار هم منعکس نمی کنند. درخواست های کارگران ضمن یک ضابطه اداری به کسانی ارجاع میشود که توان رسیدگی و اخذ تصمیم ندارند.
یکی از اعضای این سندیکا میگوید: کارخانه ها در جهت رفع نیازهای کارگران اقدامی نمیکنند.مثلا اینکه کارخانه ایران کاوه دارای مشکل اتوبوسهای سرویس است.
کارخانه ای که خودش تولیدکننده اتوبوس است .برای سرویس کارگران از اتوبوس های فرسوده استفاده می کند .نتیجه این است که کارگراز سرویس استفاده نکرده و از ساعت ۶ صبح در ایستگاه اتوبوس های شرکت واحد،حاضر می شود. ولی بعد از ساعت ۸ به کارخانه میرسد که ضررش به کارگر و کارفرما هردو وارد می شود .
در چنین حالتی اگر کارگر برای یک لحظه دیرتر میآید تعویق و جریمه میشود .این جریمه آن قدر ادامه پیدا می کند که حتی در سود سهیم کردن و پاداش عید او هم اثر دارد.بدین ترتیب برای آیندگان هم مشکلاتی باقی میماند که آنها هم به فکر پیدا کردن راه حل باشند.
بدین شکل است که ضرورت دارد یک مرور اجمالی از وضع نظام اداری کنونی صورت بگیرد ،تا بتوان تصویری از روند روشنی ازآینده سیستم اداری ارایه کرد.
حسن محرابی
گروه تاریخ